پیش نوشت: یک سال پیش درباره سنت مهمانی مصاحبه ای با یک جامعه شناس داشتم.الان هم که فصل دید و بازدید است بد نیست این مصاحبه رو بخونید.(این مصاحبه همان زمان در روزنامه فرهنگ آشتی منتشر شد)
آخرین بار چه زمانی به مهمانی رفتهاید؟ صبح بود، ظهر بود یا شب؟ با قرار قبلی رفتید مهمانی یا مهمان ناخوانده بودید؟کمیفکر کنید تا قیافه میزبان بیاید توی ذهنتان، حتما لبخند و تعارفهایش را به یاد دارید. گمان میکنید واقعا از حضور شما شاد بوده یا ناچار شده خندهای دروغین تحویل بدهد و شما را تحمل کند؟ اگر به این نتیجه رسیدید که با مهمانی رفتن، برای میزبان مزاحمت ایجاد کردهاید حتما احساس خوبی نخواهید داشت. ایرانیان را با رفتارها و سنتهای خاص خود باید شناخت. یکی از این سنتها، مهمانیهایی است که به گفته جامعهشناسان به یک جریان مزاحم تبدیل شده است.اما با این وجود باز هم ایرانیها علاقه دارند که مزاحم یکدیگر بشوند. واقعا چرا؟کرامتالله راسخ استاد دانشگاه و جامعهشناس در گفتوگو با فرهنگ آشتی ریشه این پدیده را از دو جنبه مورد توجه قرار میدهد: «این پدیده به طور عمده دو جنبه دارد. یک جنبهاش رعایت نکردن و اهمیت ندادن به حقوق فردی است یعنی اگر به فردیت طرف احترام میگذاشتیم و در نظر میگرفتیم که او در موقعیتی نیست که بتواند ما را بپذیرد به مهمانی نمیرفتیم. جنبه دیگرش این است که مهمان فکر میکند که اگر نرود میزبان ناراحت میشود و به واقع مهمان تلاش میکند تا با ملاقات و دید و بازدید به انتظارات میزبان پاسخ دهد».
● سنت حسنه یا مزاحمت؟
این جامعهشناس اساس الگوهای رفتاری را مجموعهای از انتظاراتی میداند که افراد از یکدیگر دارند و تلاش میکنند تا خود را با انتظارات یکدیگر تطبیق بدهند. او میگوید: «بر همین اساس فردی که مثلا به عیادت یک بیمار میآید فکر میکند که خود را با انتظارات بیمار یا اطرافیان بیمار تطبیق میدهد. این در جامعه سنتی معمول بوده ولی این جریان که زمانی به آن سنت حسنه میگفتهاند الان به جریان مزاحم تبدیل شده است».کرامتالله راسخ، تبدیل شدن مهمانی در بین ایرانیان را به یک جریان مزاحم، یکی از مصداقها و نشانههای پدیده گستردهتری که از آن به عنوان «تعارض بین زندگی مدرن و جامعه سنتی» یاد میکند، برمیشمرد. او میافزاید: «در جوامعی مثل جامعه ما یک حالت گذار از ارزشهای سنتی به الگوها و ارزشهای رفتاری مدرنتر دیده میشود. این وضعیت پیامد تغییر نقشها را به دنبال دارد. تغییر نقشها بر اساس یک سلسله ارزشها و هنجارها انجام میشود ولی این ارزشها و هنجارها را آنطور که رفتارهای سادهمان را تغییر میدهیم نمیتوانیم به سرعت تغییر دهیم. بنابراین این ارزشها و هنجارها باقی میمانند در حالی که بعضی از الگوهای رفتاری تغییر کرده است؛ مثلا فردیت در جامعه رشد کرده است. اینجاست که از یکسو بین نگرشهای فردی و شرایط زندگی واقعی یعنی زندگی واقعی منفرد و فردی شده در یک جامعه صنعتی و از سویی دیگر آن ارزشها و هنجارهایی که از گذشته مانده تعارض ایجاد میشود. برای همین هم ما بین آنچه که واقعا میگوئیم و آنچه که میخواهیم، شاهد یک نوع تضاد هستیم».
این استاد دانشگاه ریشه اساسیتر این مسئله را در واکنش جامعه ایرانی نسبت به ارزشها و الگوهای مدرن کاوش میکند: «مشکلی که داریم این است الگوها و ارزشهای مدرن را نمیتوانیم بپذیریم و با آن به صورت انتقادی برخورد نمیکنیم». راسخ، سنت مهمانی را یکی از مواردی میداند که با زندگی مدرن شده تناسبی ندارد: «مهمانی یکی از رسوماتی است که میان شرقیها خیلی متداول است و نشانه یک نوع آرزوی بزرگ مردمان ساکن این مناطق برای یک زندگی مرفهتر و علاقه آنها به تظاهر و تجمل است و این جریان زمانی در جامعه گذشته و جامعه کاملا سنتی وجود داشته است. اما الان این سنت به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است».
● تضادهای زندگی مدرن در جامعه سنتی
در جامعه ایران که هنوز یک جامعه سنتی است، ارزشهای جمعی بیشتر از ارزشهای فردی اهمیت دارند.تکیه بر ارزشهای جمعی و اهمیت داشتن آنها در یک جامعه سنتی که در عصری مدرن زندگی را تجربه میکند، تعارضهای جدی را سبب میشود که به گفته کرامتالله راسخ، پیامدهای عجیب و غریبی را در پی خواهد داشت: «جوامع سنتی به طور عمده جمعگرا هستند و جوامع مدرن بیشتر فردگرا. وقتی شما فردگرا هستید طبیعی است که الگوهای رفتاری، طریقه سخن گفتنش و موارد دیگرش را نیز فرا میگیرید. برای نمونه وقتی که یکی میخواهد به خانه شما بیاید، سوال میکند که بیایم یا نیایم. شما نیز به راحتی میگوئید فعلا در شرایطی نیستم که پذیرایی کنم یا میگویید فردا بیائید یا پس فردا یا هر روز دیگر. اگر فرد مخاطب شما دارای ارزشها و نگرشهای فردی باشد کاملا طبیعی برخورد میکند و پاسخ میدهد که اشکالی ندارد بعدا زنگ میزنم و قرار ملاقات را میگذاریم و ناراحت هم نمیشود. اما در جامعه ما اگر چنین حرفی را به کسی زدید بلافاصله منجر به درگیریهای شخصی میشود و این خودش مشکلاتی را به وجود میآورد. بنابراین شما نمیتوانید طبق آن ارزشهای خودمان که فکر میکنیم خیلی خوب هستند به کسی نه بگوئید. بر همین اساس افراد شبانه روز با مشکلات عجیب و غریبی دست به گریبان میشوند. مشکلاتی که البته میتوانیم آنها را حل کنیم ولی به این شرط که روابط پذیرفتهشده باشد».
این جامعهشناس تاکید میکند ایرانیها به سختی ارزشهای مدرن را میپذیرند و برای این گفته خود نیز دلایلی نیز بر میشمرد: «یکی آنکه منشا مدرنیسم بیرون از فرهنگ ماست و ما فکر میکنیم اگر این ارزشها را بپذیریم بخشی از هویت خودمان حال چه هویت فردی، ملی و دینیمان را دست خواهیم داد و برای همین در مقابل این ارزشها مقاومت میکنیم». کرامتالله راسخ در همین حال تائید میکند که روشنگری کافی نیز برای پذیرش ارزشهای مدرن نیز انجام نمیشود. او بر این باور است که باید با روشنگری و افزایش سطح آگاهیها به مردم باید کمک کرد تا دریابند که کدام بخش از این ارزشها ممکن است مفید باشد و یا اصلا بخشی از آن غربی نباشد و بلکه بخشی از ملزومات زندگی در یک جامعه صنعتی مدرن امروزی باشد. این جامعهشناس میگوید که به دلیل آنکه ایران نیز در مسیر صنعتی شدن گام بر میدارد ایرانیان نیز باید به الگوهای رفتاری مدرن تن بدهند.او در عین حال خاطرنشان میکند: «واقعیت اما چیز دیگری است. واقعیت این است که ما در مقابل ارزشها و الگوهای رفتاری مدرن مقاومت میکنیم و به همین خاطر است که همیشه مجبوریم با مشکلات و مسائل دست به گریبان باشیم».
● تبلیغ بر ضد الگوهای مدرن
کرامتالله راسخ علاوه بر آنکه منشا غیرایرانی زندگی مدرن را یکی از دلایل مقاومت ایرانیها در برابر ارزشهای مدرن ارزیابی میکند، به دلایل سیاسی این مسئله نیز اشاره میکند:«بعضی از نظامهای سیاسی عملگرا هستند. نظامهای سیاسی عملگرا بر اساس مرام خودشان با پدیدههایی که با آن درگیر هستند از موضع عملگرایی برخورد میکنند که آیا این پدیده مفید است یا مفید نیست. ولی بعضی از نظامها ایدئولوژیک هستند. نظامهای ایدئولوژیک هم بیشتر بر مبنای ارزشها و هنجارها قضاوت میکنند. بنابراین وقتی که الگوهای مدرن یا نوین در چارچوب ارزشهایشان نمیگنجد بر سر آنها مانع ایجاد میکنند. از همین رو در عرصه فرهنگی مثلا روزنامه و رادیو و تلویزیون و رسانه ملی ضد آنها را تبلیغ میکنند و زمینه را برای پذیرش هنجارها و ارزشهایی که میتواند مفید باشد، فراهم نمیکنند».
● رواج دروغگویی و ریاکاری
ایرانیها با اینکه بر رنجها و مزاحمتهایی که با مهمانی رفتن ایجاد میشود، آگاه هستند اما باز این سنت را رها نمیکنند. اینجا دیگر حکومت نقشی ندارد. این مردم هستند که بر این رفتار خود اصرار دارند. دلیل این اصرار چیست؟ کرامتالله راسخ اینگونه پاسخ میدهد: «این به جنبه اجتماعی که دامنهاش گسترده است، مربوط میشود و عرصههای گوناگونی را نیز در بر میگیرد.یکی از این عرصهها الگوهای رفتاری مردم است که از نگرش آنها ناشی میشود. تعداد زیادی از مردمان کشور ما اولین نسلی هستند که رفاه را تجربه میکنند. انسان این رفاه را نیز مثل خیلی از پدیدههای دیگر باید فرا بگیرد که چگونه با آن کنار بیاید ولی بسیاری از مردم هنوز نمیدانند و نمیتوانند به راحتی از کنار این قضیه بگذرند که مهمانی رفتن و مهمانی دادن و مصرفگرایی و تجمل نشانه هویت و شخصیت و تعلق داشتن به گروههای بالای اجتماعی نیست.
یک جنبه دیگر هم احساس عدم اطمینانی است که در مردم مشاهده میشود. یعنی افراد میخواهند با نمادهای خاصی مثل اتومبیل، خانه خیلی مدرن، تظاهر به داشتن ثروت و مهمانی دادن، هویت کاذبی را برای خود دست و پا کنند چون نمیتوانند با هویت خودشان کنار بیایند.یکی از مهمترین پیامدهای این مسئله بروز و رواج دروغگویی و ریاکاری در جامعه است که روی جامعهپذیری کودکان و فراگیری دروغ از همان ابتدای کودکی نیز تاثیر میگذارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر