۱۳۸۹ مرداد ۲۵, دوشنبه

کنایه های سریال نون و ریحون به وضعیت زندانیان سیاسی

سریال «نون و ریحون» به کارگردانی فرزاد موتمن که ساعت 11 شب از شبکه تهران پخش می‌شود در قسمت چهارم کنایه هایی درباره زندانیان سیاسی و بازجویی ها داشت.

بخشی از این سریال:

پسر عاشق خطاب به دختر زندانی:‌ چرا هر کی میره زندان، عابد و زاهد میشه؟

دختر زندانی: اینجا فرصتی است که آدم در خلوت خودش با خودش مواجه شود. البته با عزیزان بازجو هم جلسات مباحثه و گفت وگوی خیلی دوستانه ای داشتم که به فهمیدن مشکلاتم کمک کرد.

پسر عاشق:‌لاغر شدی...

دختر زندانی: رژیم گرفتم. البته گویا این طور که شنیده ام دکتر کیمیاگر عصرها میاد به وعده های غذایی اینجا سرکشی می کنه و غذاهای پرچرب با کالری بالا رو از وعده های غذایی مون حذف کرده. اگه بهت بگم اینجا شیشه نوشابه ای ندیدم که توش نوشابه باشه، دروغ نگفتم. کاملا حواسشون هست. اینجا نوشابه قدغنه. دوغ میدن


دانلود بخشی از این سریال

۱۳۸۹ مرداد ۲۱, پنجشنبه

سکينه محمدی و اشتباه گاردين

سکینه محمدی زنی است که که این روزها درباره او زیاد خبر منتشر می‌شود. شامگاه چهارشنبه 20 مرداد89 نیز او در تلویزیون دولتی ایران ظاهر شد و به مشارکت در قتل همسرش اعتراف کرد.

اکنون با پخش این اعترافات نگرانی‌ها درباره این زن افزایش یافته است.

همه می‌گویند که چه باید کرد. رسانه‌ها نیز در این مدت به طور گسترده خبرهای مربوط به سکینه محمدی را پوشش داده‌اند.

روزنامه بریتانیایی گاردین، شنبه ۷ اوت (۱۶ مرداد89) مصاحبه‌ای را منتشر کرد که در آن خانم محمدی گفته: «مقامات ایرانی درباره جرم او دروغ می گویند و می خواهند او را مخفیانه اعدام کنند.»

این روزنامه با انتشار این مصاحبه مرتکب دو اشتباه شده است:

اول- مخاطب با خواندن این مصاحبه با این پرسش روبرو می‌شود که این مصاحبه (هر چند با واسطه) چگونه با خانم سکینه محمدی انجام شده است. احتمال دارد این مصاحبه واقعی باشد اما این وظیفه رسانه است که به مخاطب اطمینان دهد که آنچه را می‌نویسد، صحت دارد. با این حال در مصاحبه‌ای که گاردین منتشر کرده، هیچ اطمینانی برای «صحت داشتن» آن به مخاطب داده نشده و به نظر می‌رسد برای انتشار این مصاحبه، اصل «فضای اجتماعی» بوده و نه «مخاطب».

مخالفان اعدام و مدافعان حقوق بشر شاید بگویند که جان یک انسان در خطر است و اکنون چه هنگامی است برای این انتقادات. اما رسانه‌ها قرار نیست که اعتبار خود را با انتشار خبرهای تایید نشده به خطر اندازند. جوهر اصلی روزنامه‌نگاری، اصل تایید صحت خبر است.

اما برای گاردین در انتشار این مصاحبه، بیش‌تر فضای اجتماعی مهم بوده تا خبررسانی مبتنی بر «دقت و بی‌طرفی».

یکی از اصول روزنامه نگاری اصل وفاداری به شهروندان است. گاردین می‌توانست نظرات این شهروند ایرانی را منتشر کند اما اطیمنان دهد که مصاحبه واقعی است تا هم مخاطب در اعتبار آن تردید نکند و هم راه برای «جعلی دانستن» آن بسته شود.

دوم- مساله تنها صحت داشتن مصاحبه نیست. آیا می‌توان هر مصاحبه‌ای را منتشر کرد؟ مصاحبه‌کننده فقط باید به فکر انتشار مصاحبه باشد و یا امنیت مصاحبه‌شونده هم مهم است؟

نمی‌توان به شهروندان وفادار بود اما جان آن‌ها را به خطر انداخت.

اگر حتی بپذیریم که این مصاحبه واقعی و معتبر است باز هم با یک پرسش دیگر روبرو هستیم. آیا انتشار این مصاحبه امنیت خانم محمدی را به خطر نیانداخته است؟

سردبیران گاردین باید از خود می‌پرسیدند که آیا انتشار این مصاحبه ، امنیت خانم محمدی را به خطر نمی‌اندازد.

به نظر می‌رسد که پس از انتشار این مصاحبه در روزنامه گاردین و بازانتشار آن در رسانه‌های دیگر، وضعیت سکینه محمدی پیچیده‌تر شده است. نمونه‌ای که می‌توان مثال زد پخش اعترافات خانم محمدی از تلویزیون ایران است. این فیلم به مخاطب می‌گوید که خانم محمدی مستحق مجازات است.

به طور آشکاری به نظر می‌رسد که انتشار مصاحبه در گاردین نه تنها هیچ کمکی به خانم محمدی نکرده بلکه جان این زن را با خطر بیشتری روبرو کرده است.

آیا گاردین راهی برای جبران اشتباهاتش دارد؟ برخی اشتباهات رسانه‌ای ممکن است به قیمت جان یک انسان تمام شود. اقدام گاردین نیز دقیقا جان یک انسان را با خطر بیشتری مواجه کرده است. سردبیران گاردین چه می توانند بکنند، شاید هیچ.

۱۳۸۹ مرداد ۱۷, یکشنبه

نکته گفته نشده درباره سخنان یک مقام امنیتی

امروز هفت عضو جبهه مشارکت و سازمان مجاهدین انقلاب با ارسال نامه‌ای به آیت‌الله صادق لاریجانی با استناد به یک فایل صوتی از فردی به نام سردار مشفق و افراد دیگری که «گروه نظامی و اطلاعاتی» نامیده شده‌اند، شکایت کرده‌اند.

نکته مهمی درباره این فایل صوتی وجود دارد که تا کنون به آن پرداخته نشده است.

به گفته وب‌سایت‌های نزدیک به مخالفان دولت، سخنرانی این مقام امنیتی در مشهد آبان ۱۳۸۸ انجام شده است.

فایل صوتی این سخنرانی نیز بین تاریخ های ۲۸ خرداد ۱۳۸۹ تا اوایل تیرماه ۱۳۸۹ به طور گسترده منتشر شد.

میرحسین موسوی هم ۲۲ تیرماه ۸۹ گفته که «اخیرا متن سخنرانی یکی از مقامات امنیتی به طور گسترده در سطح جامعه توزیع شده است»

سایت تحول سبز نیز ۱۴ تیرماه متن کامل این سخنرانی را منتشر کرد.

اما نکته دیده نشده:

پیش از انتشار فایل صوتی این سخنرانی، متن آن ۲۲ خرداد۸۹ در ویژه‌نامه «پتک جمهوریت» روزنامه جوان منتشر شده است. یعنی ابتدا روزنامه جوان بخش زیادی از متن این سخنرانی را منتشر کرده و پس از یک هفته فایل صوتی توزیع شده است.

آیا برای انتشار متن این سخنرانی در روزنامه جوان و سپس توزیع فایل صوتی، عمدی در کار بوده است؟

۱۳۸۹ مرداد ۱۶, شنبه

دوری از تضاد منافع

دوری از «تضاد منافع» یکی از اصولی است که توسط خبرنگاران باید رعایت شود. در ایران اما عمدتا خبرنگاران با منابع خبری و همچنین سیاست‌مداران که منافعی بر خلاف منافع رسانه ها دارند، ارتباط دوستانه و نزدیکی برقرار می‌کنند.

بر پایه همین رفتار است که این حرفه در نگاه مخاطبان ایرانی به معنای « شهرت و نزدیکی با سیاست‌مداران» تلقی می‌شود.

رعايت‌نکردن فاصله با سياست‌مداران علاوه بر آسيب‌زدن به کار حرفه‌ای روزنامه‌نگار، می‌تواند حرفه روزنامه‌نگاری را نيز سياست‌زده و آينده‌اش را تباه کند.

خبرنگار و روزنامه نگار با فعال سياسی و اکتيويست تفاوت دارد. نمی‌توان اکتيويست بود اما کار روزنامه‌نگاری را هم به صورت حرفه‌ای انجام داد.

اکتيويست بودن خبرنگار و رعايت نکردن فاصله با سياست‌مداران و احزاب سياسی علاوه بر آن‌که به بی‌طرفی او نزد مخاطبان آسيب می‌زند، سبب می‌شود که در هنگام انجام وظيفه خبرنگاری به جای آن‌که ماجرا را روايت کند خود را به بخشی از آن مبدل سازد.

روزنامه‌نگاران بايد از موضوعاتی که پوشش می‌دهند، فاصله بگيرند. هنگامی که يک روزنامه‌نگار خود را شيفته سياست‌مداران نشان می‌دهد، چگونه می‌تواند وظيفه حرفه‌ای‌اش را انجام دهد؟

روزنامه‌نگاران بايد به شهروندان وفادار باشند و نه به سياست مداران. روزنامه‌نگار ناظر مستقل قدرت است و نه شيفته و تاييد کننده آن.

امروز برنامه نوبت شما در بی‌بی‌سی فارسی درباره روز خبرنگار است. یکی از کامنت‌هایی که در صفحه نوبت شما گذاشته شده، توجهم را جلب کرد. کاربری نوشته «خبرنگاری یعنی ایستادن در برابر زور و زورگو».

در صورتی که خبرنگاری این نیست. ایستادن در برابر «زور و سیاسیون» کار خبرنگار نیست. این کارها را عمدتا فعالان سیاسی انجام می‌دهند. خبرنگار فقط می‌تواند این ماجرا را به عنوان یک سوژه خبری انتخاب کند و آن را پوشش دهد. یعنی خبرنگار روایت‌کننده ماجراست و نه بخشی از ماجرا.خبرنگار با فعال سياسی تفاوت دارد. کسی که خبرنگاری را انتخاب کرد، نمی‌تواند اصول آن را ناديده بگيرد.
يک مثال ساده شايد اين بحث را روشن‌تر کند. بارها در شيراز، جايی که من کار خبری انجام می‌دهم پيش آمده است که خبرنگاران روزنامه‌های محلی به دليل رعايت نکردن فاصله با منابع خبری و دوستی با آن‌ها، چشم بر روی پوشش خبرها بسته‌اند و به جای آن‌که به شهروندان وفادار باشند خود را مقيد کرده‌اند که به مسئولان وفادار بمانند و از پوشش دادن خبرهايی که باعث رنجش آن‌ها می‌شود، خودداری می‌کنند.

اعتبار يک روزنامه‌نگار در توانايی او برای رعايت «انصاف، بی‌طرفی و دقت» در حرفه‌اش است و نه در وفاداری به شخص يا احزاب خاص. خبرنگار بايد از «تضاد منافع» دوری کند. دوری نکردن از «تضاد منافع» و نزديکی با کسانی که منافعی بر خلاف رسانه دارند، به دور از اخلاق روزنامه‌نگاری است.

۱۳۸۹ مرداد ۱۵, جمعه

عکس یادگاری خبرنگاران در شیراز



بعدازظهر پنج‌شنبه 14مرداد89، جمعی از روزنامه نگاران و خبرنگاران به مناسبت 17 مرداد، روز خبرنگار در دروازه قرآن شیراز برای گرفتن عکس یادگاری تجمع کردند.

خبرنگاران حاضر در این تجمع اسامی خبرنگارانی را هم که نتوانسته بودند خود را به دروازه قرآن برسانند، در دست داشتند.

در این تجمع بیش از 30 خبرنگار شیرازی حضور داشتند.

.

ایران، آزادترین کشور دنیا

محمود احمدی‌نژاد، رئیس‌جمهور ایران می‌گوید که ایران «آزاد‌ترین» کشور دنیاست اما در آزادترین کشور دنیا، روزنامه‌ها بیش از یک قرن است که با «محدودیت، اعمال سانسور و جلوگیری از انتشار» روبرو هستند.

در یک‌سال گذشته و پس از انتخابات بحث‌برانگیز ریاست‌جمهوری 22 خرداد88، سانسور و توقیف روزنامه‌ها با شدت بیشتری از سوی دولت اعمال شد. ده‌ها روزنامه و هفته‌نامه توقیف شدند. آمار بازداشت روزنامه‌نگاران و خبرنگاران ایرانی نیز در این یک‌‌سال آن‌قدر بالا بود که عنوان «بزرگ‌ترین زندان خاورمیانه برای روزنامه نگاران» از سوی سازمان گزارشگران بدون مرز به ایران تعلق گرفت. ایران تا پیش از از آزاد کردن تعدادی از 170 روزنامه‌نگاری که در یک‌سال گذشته بازداشت شده بودند، بزرگترین زندان روزنامه نگاران در جهان بود.«کمیته حمایت از روزنامه‌نگاران» نیز دوم مرداد 89 با انتشار گزارشی اعلام کرد که دست‌کم ٣٧ روزنامه‌نگار در ایران در زندان هستند.

در آزادترین کشور دنیا، عبدالرضا تاجیک روزنامه‌نگار زندانی گفته است که در زندان و در حضور معاون دادستان و بازپرس شعبه اول دادسرای تهران، «هتک حرمت» شده است. هنوز کسی نمی‌داند که دقیقا چه اتفاقی برای این روزنامه‌نگار زندانی افتاده اما محمد شریف، وکیل این روزنامه‌نگار در این باره گفته است که اصطلاح «هتک حرمت» در پرونده‌های قضایی می‌تواند «آزار جسمی و جنسی» معنا شود.

در آزادترین کشور دنیا، روزنامه‌نگاران احساس امنیت نمی‌کنند و بر همین اساس به گفته سازمان گزارشگران بدون مرز پس از انتخابات بیش از 50 روزنامه‌نگار از ایران خارج شدند.

این انجمن‌ بین‌المللی که در زمینه دفاع از آزادی مطبوعات فعالیت می کند، می‌گوید: « از تاریخ ٢٢ خرداد بیش از ٥٠ نفر از حرفه‌کاران رسانه‌ها از کشور خارج شده‌اند. گزارشگران بدون مرز، هر روز درخواست تازه‌ای برای همیاری با روزنامه‌نگارانی که از وحشت زندان و شکنجه مجبور به ترک کشور خود شده‌اند، دریافت می‌کند. این موج خروج از کشور از سال ١٣٥٧ بی سابقه است.»

در آزادترین کشور دنیا، ژیلا بنی‌یعقوب، روزنامه‌نگار از سوی دادگاهی به 30 سال محرومیت از حرفه روزنامه‌نگاری محکوم شده است.

در آزادترین کشور دنیا، احمد زیدآبادی، روزنامه‌نگاری که همکارانش او را «شرف اهل قلم» می‌خوانند به محرومیت همیشگی از فعالیت‌های اجتماعی و سیاسی محکوم شده است.

مهدیه محمدی، همسر این روزنامه نگار زندانی به روزآنلاین گفته که «زیدآبادی ۱۷ روز در سلول انفرادی در حال اعتصاب غذا بوده و ۱۸ روز دیگر هم بدون اعتصاب غذا در همان اتاق، بدون هیچ تماس و ارتباطی نگه داشته شد... در این مدت هیچ کسی سراغ او نمی‌رفته و غیر از روزی که پزشک بالای سرش رفته و او را متقاعد به شکستن اعتصاب غذا کرده، هیچ احدی را در این 35 روز ندیده بود و فکر می‌کرده که همه آزاد شده‌اند. زیدآبادی بعد از 35 روز قرار گرفتن در این شرایط، دچار حالت جنون می‌شود و قصد خود کشی می‌کند، اما چیزی برای خودکشی پیدا نمی کند و شروع به داد زدن و فریاد کشیدن می‌کند که متوجه می‌شوند و می‌بینند که احمد دارد دیوانه می‌شود؛ بعد از آن، او را به سلول انفرادی دیگری منتقل کرده‌اند. احمد می گفت انگار توی قبر بودم.»

هفته ای نیست که از آزادترین کشور دنیا، خبرهای «محکومیت» روزنامه‌نگاران و دیگر بازداشت‌شدگان منتشر نشود.

اینجا ایران است، آزادترین کشور دنیا. چشم‌هایتان را بشویید، جور دیگر ببینید. معنای «آزادترین»، در ایران آن چیزی نیست که در فرهنگ‌های لغت می‌خوانید. «آزادترین» را دوباره باید معنا کرد.

نقشه ميدان مين را مي‌خواهيم

اشاره: شمس تازه از مصاحبه با خبرنگار رويترز فارغ شده بود كه با او به گفت‌وگو نشستم. هر چند مي‌گفت كه خيلي خسته است و از همين رو خواست كه پس از استراحت 10 دقيقه‌اي گفت‌و گو را شروع كنيم و اينچنين کرديم. روزنامه نگاري و تحولات فراروي آن فضاي گفت‌وگو با ماشاالله شمس الواعظين،عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در ایران، است كه در ادامه مي‌آيد.( این مصاحبه مرداد 1385 در روزنامه محلی افسانه شیراز چاپ شده است که در آستانه 17 مرداد روز خبرنگار در ایران، مجددا منتشر می‌شود.)

براي وارد شدن به گفت وگو تعريف‌تان از روزنامه نگار و روزنامه نگاري چيست؟
"
روزنامه نگار" كسي است كه از راه نوشتن، خبرنگاري و گزارش نويسي امرار معاش مي‌كند. اين تعريف استاندارد جهاني يك روزنامه نگار است.

"روزنامه نگاري" هم شغل و حرفه‌اي است كه منعكس كننده مجموعه جغرافياي فرهنگي و سياسي و اجتماعي و ديني يك جامعه خطاب به حكومت و از آن سو به آن بخش‌هايي از جامعه است كه منتظر شنيدن اخبار هستند. به عبارت ديگر روزنامه نگاري اشباع كننده ذهن جست‌وجوگر افكار عمومي براي فهم بيشتر از وقايع پيرامون و جهان امروز است.

آيا در ايران هم مي‌توان به روزنامه نگاري به عنوان يك حرفه نگاه كرد؟
بله در ايران هم به صورت يك حرفه است ولي اين حرفه مورد تعرض حكومت قرار گرفته و هنوز متاسفانه در هيچ كجا به رسميت شناخته نشده است.

وضعيت روزنامه نگاري كنوني ايران را نسبت به گذشته و البته نسبت به استانداردهاي جهاني چگونه ارزيابي مي‌كنيد؟
ژورناليسم ايران به طور بالقوه قدرت برابري و رقابت با استانداردهاي جهاني ژورناليسم را دارد اما به صورت بالفعل به سبب محدوديت‌هايي كه با آنها مواجه است قادر به برابري و رقابت با استانداردهاي جهاني نيست. روزنامه نگاري ايران طي يكصد سال اخير شاهد 4 دوره شكوفايي كوتاه مدت و همزمان با آن شاهد بحران‌هاي طولاني مدت بوده است. دوره‌هاي شكوفايي كوتاه مدت شامل دوره بعد از انقلاب مشروطه تا روي كار آمدن رضاخان، شهريور 1320 و در زماني كه رضاخان بركنار مي‌شود و محمدرضا پهلوي قدرت را در دست مي‌گيرد تا سال 1332 ما شاهد شكوفايي هستيم و اين تا سال 1357 ادامه دارد. در سال‌هاي 57 تا 60 ما سه سال شاهد شكوفايي مطبوعات ايران بوديم. در چهارمين دوره نيز از دوم خرداد 76 تا ارديبهشت 79 شكوفه‌هاي آزادي و نسيم دموكراسي و آزادي مطبوعات را شاهد بوديم. اين دوره اگر چه كوتاه مدت است ولي مطبوعات ايران را به يك سطح قابل قبولي از ژورناليسم علمي و حرفه‌اي سوق داد و به سمت برابر كردن آن با استانداردهاي جهاني برد. لازم است يادآور شوم كه دوره آزادي مطبوعات همواره با بحران‌هاي سياسي همراه بوده است. يعني همزمان با بحران سياسي ما شاهد دوره‌هاي شكوفايي مطبوعات ايران بوده‌ايم ولي در حوزه سياسي شاهد بحران بوده‌ايم. برعكس هرگاه حوزه سياسي شاهد ثبات، آرامش و استقلال سياسي بوده است مطبوعات دچار محدوديت، ركود، توقيف و به زندان افتادن روزنامه نگاران بوده‌اند.

اين، رابطه معكوس بين معرفت و قدرت را نشان مي‌دهد. هرگاه قدرت در بحران به سر مي‌برده، معرفت، آگاهي بخشي، دموكراسي و آزادي مطبوعات قوي بوده و هرگاه حوزه سياسي شاهد ثبات بوده، توانسته است با استفاده از ثباتش براي سركوب و محدود كردن مطبوعات تازيانه‌اي فراهم كند. اين 4 دوره و روزنامه نگاري كنوني ايران، ثبات سياسي حوزه قدرت سياسي و بحران رسانه‌اي حوزه مطبوعات را به نمايش مي‌گذارد.

روزنامه نگاري ايران براي رهايي از اين وضعيت نيازمند چگونه تحولي است؟
ما آنچه را كه تحول در مطبوعات مي‌دانيم برابر كردن مطبوعات و رسانه‌هاي ملي ايران با نيازها و مقتضيات زمانه و استانداردهاي بين المللي است. من هميشه اشاره كرده‌ام كه كار مطبوعاتي در ايران مثل حركت در ميدان مين است كه نقشه اين ميدان مين در اختيار مطبوعات و روزنامه نگاران نيست بلكه در اختيار مين گذاران يعني حكومت‌ها است. ما مايليم نقشه ميدان مين را در اختيار داشته باشيم تا برابر با آن حركت كنيم. من به دليل تجربه‌ام و به علت زندگي و كار كردن در كشورهاي مختلف در عرصه ژورناليسم مي‌دانم كه دموكراسي در همه جاي دنيا يك ميدان مين است. تفاوت بين دموكراسي در غرب و دموكراسي در كشورهايي مثل ايران، تفاوت بين داشتن نقشه ميدان مين و نداشتن آن است. يعني در غرب افكار عمومي و روزنامه نگاران نقشه ميدان مين را در اختيار دارند و مي‌دانند كجا مين‌گذاري شده است و خطوط قرمز كجاست و آنها را رعايت مي‌كنند ولي در كشوري نظير ايران نقشه اين ميدان مين در اختيار حكومت‌هاست. بنابراين اين تحول يك تحول كيفي است. حكومت بايد به اين نتيجه برسد كه نقشه ميدان مين را در اختيار روزنامه نگاران بگذارد تا آنها بتوانند با فهمي كه از نيازها و مقتضيات مربوط به منافع ملي پيدا مي‌كنند هم شكاف ميان خود و نخبگان را بين حكومت‌ها كاهش دهند و هم بتوانند از حواشي نسبي ايمن ساز آزادي مطبوعات برخوردار شوند.

انجمن صنفي روزنامه‌نگاران ايران در فراهم آوردن بستر اين تحولات تا چه ميزان توانسته گام بردارد؟
انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران را بايد در محدوده آيين نامه ها و اساسنامه‌هاي خودش ارزيابي كرد. اگر انجمن را در محدوده اساسنامه‌اش ارزيابي كنيم در كارش موفق بوده است. با وجود اينكه انجمن نهاد نوپايي است ولي موفق شده است اولاً تعداد اعضا را گسترش دهد، دوم استانداردهاي حرفه‌اي را مطرح سازد ، سوم از آزادي مطبوعات و خانواده‌هاي زندانيان مطبوعاتي هنگام طرح دعاوي دفاع و حمايت كند، چهارم دانشكده خبر و بخش آموزشي انجمن و بخش‌هاي مربوط به پيمان‌هاي كار دسته جمعي و گردش آزاد اطلاعات را تقويت كند. انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران در ارتباط با وظايف خود گام‌هاي موثري برداشته است ولي در برابر حجم نيازها هنوز با كمبودهاي زيادي مواجه است.

مشكل زماني تشديد مي‌شود كه حكومت به اتحاديه روزنامه نگاران ايران به مثابه يك رقيب نگاه مي‌كند. حكومت گمان مي‌كند انجمن جزو اتحاديه‌ها يا نهادهاي رقيب است كه بايد ضعيف يا از صحنه حذف شود و نمي‌داند كه نهادهايي از اين قبيل سپرهاي اجتماعي هستند كه از يك سو روزنامه نگاران يا تشكل‌هاي اجتماعي را در دل خود پرورش مي‌دهند و ارزش‌ها، منافع صنفي، منافع حرفه‌اي و حقوق‌شان را تضمين مي‌كنند و با مصونيت بخشي، آنها را در برابر تعرض و زياده‌خواهي‌هاي دولت حفظ مي‌كنند. از آن سو هنگام طرح مسايل، قضايا، ناهنجاري‌ها و تنش‌ها مي‌توانند به نفع حكومت وارد عمل شوند و جنبش‌هاي كارگري و روشنفكري را مهار و كنترل نمايند و راه تعامل با حكومت‌ها را دنبال كنند و با حكومت طرف گفت‌وگو شوند نه اينكه حكومت به تنهايي بخواهد همه كارها را انجام دهد و همه جا را رسمي كند.

انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران انجمني است كه موفق شده حدود 3600 روزنامه نگار را به عضويت درآورد و آنها را تحت پوشش قرار دهد. انجمن صنفي مي‌تواند در جهت نظام جامع رسانه‌اي كشور حركت كند. انجمن مي‌تواند پيمان‌هاي دسته جمعي كار و پيمان اخلاق حرفه‌اي روزنامه نگاري را تدوين و تقويت كند و آن را در اختيار افكار عمومي و روزنامه نگاران قرار دهد و بسياري از كارها و وظايف دولت را بر دوش بكشد. در نتيجه آنچه كه بر دوش دولت سنگيني مي‌كند مي‌تواند در اختيار اتحاديه‌ها و انجمن‌هاي صنفي مثل انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران قرار بگيرد و دولت ناظر فعاليت‌هاي عام و كلي كشور باشد و نه اينكه در هر صغيره و كبيره مسايل كشور دخالت كند و در نتيجه خودش را با بار سنگين و پيامدها و مخاطرات آن مواجه سازد.

تا چه اندازه به فراهم شدن شرايطي كه از درون آن روزنامه نگاري حرفه‌اي بيرون آيد، اميدوار هستيد؟
من خوش بين هستم. طي 10 سال اخير بيشترين محدودسازي آزادي بيان و گردش آزاد اطلاعات به كار گرفته شده است اما چه نتايجي داشته است؟ در عمل نتيجه‌اش اين شده است كه مثلاً به جاي حذف 100 روزنامه، هزار وبلاگ در فراسوي مرزها راه افتاده است. به جاي يك شبكه تلويزيوني مخالف و منتقد، صدها كانال تلويزيوني اپوزيسيون كه هيچ مرز حرفه‌اي و اخلاقي در عمل خود نمي‌شناسد، به راه افتاده است.
صدها روزنامه نگار كه سرمايه‌هاي ملي هستند تن به مهاجرت به خارج از كشور داده‌اند و در كشور نيز صدها روزنامه نگار تن به تغيير شغل داده‌اند. هزاران روزنامه نگاري كه هم اكنون نيز فعال هستند به ناگزير تن به سانسور رسمي و خودسانسوري داده‌اند. اين نتيجه اينگونه اعمال را نشان مي‌دهد. اگر به جاي اين اقدامات، دولت با تسامح و تساهل دوره گذار و شوك ناشي از آن را تحمل مي‌كرد و چالش‌ها و رويارويي هاي اجتماعي را كه در هر جامعه وجود دارد به رويارويي‌هاي سازنده تبديل مي‌ساخت و مرزهاي آن را به مرزهاي عرفي اخلاق و ميراث دين دارانه مردم واگذار مي‌كرد؛ نتايج‌اش از وضعيت كنوني خيلي بهتر و مثبت‌تر بود. چرا اين حرف را مي‌زنم؟ براي اينكه در هر حال نه راديكاليسم در اين كشور مي‌توانست موفق شود و نه ادبيات ستايش گرايانه نتيجه مي‌داد. اگر چنين شده بود جامعه به تعادل مي‌رسيد. دولت هرگاه در حهت كنترل و مهار تحولات اجتماعي دست به عملي زده، جامعه و بدنه اجتماعي نتايج معكوس نشان داده و سپر خودش را در برابر دولتي‌ها گسترانده و مقاومت‌هايي كرده است.

يعني به دليل وجود اين شرايط، روزنامه نگاري مدرن گسترش يافته است؟
بله، كاملاً. روزنامه نگاري مدرن روزنامه نگاري مسوول است، ژورناليسمي است كه به ارزش‌هاي واحد بشري و به اخلاق حرفه‌اي احترام مي‌گذارد. روزنامه نگاري مدرن به پيمان‌هاي دسته جمعي و به اخلاق مطبوعاتي و به ارزش‌هاي واحد بشري نظير حقوق بشر، حقوق مساوي زنان و مردان، مبارزه با جنگ‌هاي ويرانگر، حفظ و احترام به آداب، سنت‌ها و آيين‌هاي فرهنگي و قومي ملت‌ها، حفظ و احترام به حقوق سالمندان و كودكان، مبارزه با خشونت، مبارزه با خشونت عليه زنان، مبارزه با به كارگيري كودكان در زير سن 16 سال در صنايع و كارخانجات و مزارع پايبند است. روزنامه نگاري مدرن هم اكنون به اين مسايل مي‌پردازد و در برابر آنها تعهد دارد و مسوول است و در قبالش پاسخگو است. شايد به همين دليل باشد كه روزنامه نگاري مدرن امروز به عنوان چرخ چهارم دموكراسي تلقي مي‌شود. هم اكنون جامعه ايران به دليل نبودن اين چرخ چهارم، سه چرخه حركت مي‌كند و ارابه در حال لنگيدن است به گونه‌اي كه هيچ باري بر روي آن نمي‌توانيد بگذاريد چون دچار عدم تعادل است و چرخ چهارم دموكراسي يعني نظارت افكار عمومي بر عملكردها و رويكردهاي حكومت ضعيف شده است. در نتيجه به نظر من اين ارابه يا به مقصد نمي‌رسد يا دير خواهد رسيد و يا با تلفات و صنايعات بسيار سنگين به مقصد مي‌رسد.

جناب شمس با نقش هايي که براي رسانه هاي مکتوب قايل هستيد، با رشد رسانه‌هاي آنلاين آيا صفحات كاغذي به تاريخ نخواهند پيوست؟
اين بحث از نيمه دوم قرن پيشين يعني از سال 1950 به بعد مطرح شد يعني هنگام تولد تلويزيون به مثابه يك رسانه تصويري كه به سرعت مي‌تواند اخبار را منتقل كند. همين بحث در مورد newspaperها يعني كاغذ اخبار (اگر ترجمه‌اش را اينگونه انجام دهيم) مطرح شد و گمان مي‌رفت كه رو به انقراض خواهند رفت ولي بسياري از روزنامه‌هاي معتبر جهان خلاف اين قاعده را نشان دادند. تلويزين فاقد عنصر حفظ كلمه در حافظه مردم و فاقد عنصر لمس يك خبر و گزارش و آرشيو نمودن آن است. تلويزيون در جاي خودش موقعيت بسيار مهمي دارد ولي بسياري جاها در برابر رسانه‌هاي مكتوب ناتوان است. يوميوري ژاپن هم اكنون 13 ميليون تيراژ در روز منتشر مي‌كند. اين نشانه‌اي است كه تلويزيون‌ها و حتا شبكه‌هاي خصوصي نتوانسته‌اند با رسانه‌هاي مكتوب مبارزه كنند. ما بايد مشكل را در جاي ديگري جست‌وجو كنيم. مي‌دانم كه تيراژ مطبوعات در ايران با بحران مواجه است ولي دليلش به معرفت پيشين مردم از وجود سانسور در اين كشور بر مي‌گردد. اگر ما مي‌توانستيم فرهنگ و ادبيات سياسي بعد از دوره دوم خرداد را ادامه دهيم، روزنامه‌ها با اقبال شديدي روبه‌رو مي‌شدند و الان شاهد شكوفايي دوره مطبوعات و مسوول و متعهد شدن آنها در برابر منافع ملي مي‌بوديم. در نتيجه آن استدلال قانع كننده نيست كه با وجود تلويزيون و يا رسانه‌اي آنلاين، امروز رسانه‌هاي مكتوب روبه انقراض مي‌روند. هيچ چيز در اين دنيا رو به انقراض نمي‌رود بلكه شكل و محتوا عوض مي‌كند. يك دوره‌اي در قبل از از دهه پنجاه قرن پيشين، روزنامه‌ها فقط منعكس كننده واقعيت ها بودند ولي امروز رسانه‌هاي مكتوب حامل گزاره و آرمان هستند. بسياري از رسانه‌هاي غيرمكتوب، هم اكنون منعكس كننده اخبار و وقايع هستند. درست است كه استراتژي كلي بر آنها حاكم است ولي رسانه‌اي مكتوب امروز در جهت فرهنگ سازي مردم، گزاره‌سازي و تقويت بافت‌هاي فرهنگي جامعه حركت مي‌كنند. در نتيجه به نظر مي‌رسد تا اطلاع ثانوي ما بي‌نياز از رسانه‌هاي مكتوب نخواهيم بود.

۱۳۸۹ مرداد ۱۲, سه‌شنبه

نقد دیدار روزنامه‌نگاران با میرحسین موسوی

جمعی از روزنامه‌نگاران با ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد ديدار کرده‌اند اما نه برای مصاحبه بلکه برای شنيدن سخنان آقای موسوی و خانم رهنورد.

روزنامه‌نگاران در اين ديدار همچنين لوح‌هايی را به آقای موسوی و خانم رهنورد اهدا کرده‌اند. آن‌ها در اين لوح‌ها، ميرحسين موسوی را «سيد» خود خطاب کرده‌ و نوشته‌اند که شانه به شانه او اميد را می‌نويسند و دست در بازوان او گره می‌زنند.

اين روزنامه‌نگاران همچنين در لوحی خطاب به خانم رهنورد نيز نوشته‌اند که «می‌خواهيم کنار تو بايستيم، تويی که ياور سيد سبز ما هستی و بگوئيم از همه تبرهايی که سوی قلم‌ها پرتاب کرده‌اند. جرم ما اين است، دل به سبزی سرزمين مادری داده‌ايم و می‌خواهيم برای بالندگی‌اش هوا را هم نثار کنيم. برای همين تو مادر ما باش. زانوهای ما خسته شده‌اند اما تو خوب می‌دانی که بايد دل‌دل بی‌قراری را روی شانه خدای آسمان و زمين پهن کنيم. مادرانه دستمان را بگير.»

ميرحسين موسوی و زهرا رهنورد برای ديدار با روزنامه‌نگاران اشتباهی انجام نداده‌اند بلکه اشتباه از سوی روزنامه‌نگاران رخ داده است. موسوی و رهنورد وظيفه ندارند که از روزنامه‌نگاران فاصله بگيرند بلکه اين روزنامه‌نگاران هستند که بايد فاصله خود را با سياست‌مداران حفظ کنند.

آيا تا‌کنون شنيده‌ايد که روزنامه‌نگاران در يک کشور اروپايی به ديدار يک رهبر سياسی بروند و اين گونه از شيفتگی خود به او سخن بگويند؟ من که نديده‌ام و نشنيده‌ام.

آيا روزنامه‌نگار می‌تواند فاصله خود را با آقای موسوی ناديده بگيرد و اين‌گونه شيفته يک رهبر سياسی شود و آن را آشکار کند؟

رعايت‌نکردن فاصله با سياست‌مداران علاوه بر آسيب‌زدن به کار حرفه‌ای روزنامه‌نگار، می‌تواند حرفه روزنامه‌نگاری را نيز سياست‌زده و آينده‌اش را تباه کند.

خبرنگار و روزنامه نگار با فعال سياسی و اکتيويست تفاوت دارد. نمی‌توان اکتيويست بود اما کار روزنامه‌نگاری را هم به صورت حرفه‌ای انجام داد.

اکتيويست بودن خبرنگار و رعايت نکردن فاصله با سياست‌مداران و احزاب سياسی علاوه بر آن‌که به بی‌طرفی او نزد مخاطبان آسيب می‌زند، سبب می‌شود که در هنگام انجام وظيفه خبرنگاری به جای آن‌که ماجرا را روايت کند خود را به بخشی از آن مبدل سازد.

روزنامه‌نگاران بايد از موضوعاتی که پوشش می‌دهند، فاصله بگيرند. هنگامی که يک روزنامه‌نگار خود را شيفته سياست‌مداران نشان می‌دهد، چگونه می‌تواند وظيفه حرفه‌ای‌اش را انجام دهد؟

روزنامه‌نگاران بايد به شهروندان وفادار باشند و نه به سياست مداران. روزنامه‌نگار ناظر مستقل قدرت است و نه شيفته و تاييد کننده آن.

خبرنگار با فعال سياسی تفاوت دارد. کسی که خبرنگاری را انتخاب کرد، نمی‌تواند اصول آن را ناديده بگيرد.
يک مثال ساده شايد اين بحث را روشن‌تر کند. بارها در شيراز، جايی که من کار خبری انجام می‌دهم پيش آمده است که خبرنگاران روزنامه‌های محلی به دليل رعايت نکردن فاصله با منابع خبری و دوستی با آن‌ها، چشم بر روی پوشش خبرها بسته‌اند و به جای آن‌که به شهروندان وفادار باشند خود را مقيد کرده‌اند که به مسئولان وفادار بمانند و از پوشش دادن خبرهايی که باعث رنجش آن‌ها می‌شود، خودداری می‌کنند.

اعتبار يک روزنامه‌نگار در توانايی او برای رعايت «انصاف، بی‌طرفی و دقت» در حرفه‌اش است و نه در وفاداری به شخص يا احزاب خاص. خبرنگار بايد از «تضاد منافع» دوری کند. دوری نکردن از «تضاد منافع» و نزديکی با کسانی که منافعی بر خلاف رسانه دارند، به دور از اخلاق روزنامه‌نگاری است.