۱۳۸۹ فروردین ۱۰, سه‌شنبه

بحران در روابط اسراییل و امریکا

"بحران"این توصیفی است که اکنون می توان درباره روابط آمریکا و اسراییل به کار برد.هیچ یک از طرفین حاضر به تجدیدنظر در دیدگاه شان نیستند.باراک اوباما،رئیس جمهور آمریکا خواستار توقف کامل شهرک سازی اسراییل در بیت المقدس شرقی است.بنیامین نتانیاهو،نخست وزیر اسراییل اما نه تنها بر ادامه سیاست"شهرک سازی"اصرار می کند بلکه می گوید که بیت المقدس یک شهرک نیست بلکه پایتخت اسراییل است.

طرف فلسطینی نیز از این اظهارات اسراییل به خشم آمده و تشکیل ایده دولت مستقل فلسطینی را در بیت المقدس شرقی در خطر می بیند.از همین روست که صائب عریقات مذاکره‌کننده ارشد فلسطینی، روز سه‌شنبه ۱۰ نوامبر گفت که شکست تلاش‌های آمریکا برای تحرک در روند صلح خاورمیانه می‌تواند به کناره‌گیری محمود عباس از ریاست تشکیلات خودگردان فلسطین بینجامد.

روابط تیره؛صلح تیره

با بحرانی شدن روابط اسراییل و آمریکا،چشم انداز صلح نیز در این منطقه تیره شده است.اوباما از همان آغاز ریاست جمهوری و در نخستین سخنرانی اش خطاب به مسلمانان که 14 خرداد 1388 در مصر انجام شد؛ ادامه شهرك سازي‌ها از سوي اسراييل را غير قانوني دانست و خواستار توقف شهرك سازي‌ها شد.

اسراییلی ها هم در طرف مقابل می گویند که آقای اوباما منافع اسراییل را در نظر ندارد و به منافع مسلمانان توجه می کند.

اکنون چه شده است که دولت اسراییل اینگونه در مقابل آمریکا هم پیمان همیشگی و دوست نزدیکش ایستاده است؟

من معتقدم که با اعلام مواضع آقای اوباما درباره سیاست شهرک سازی،مقامات اسراییل دریافته اند که "تغییری"رخ داده؛این تغییر به مذاق آن ها خوش نیامده است و تلاش می کنند که با ایستادگی در برابر آمریکا نگذارند این بحران از چارچوب بگومگوهای دیپلماتیک فراتر رود و به اقدام عملی منجر شود.

حتی سخن از این است که احتمال دارد آمریکا بر خلاف همیشه،قطعنامه شورای امنیت سازمان ملل را در محکومیت ساست شهرک سازی اسراییل وتو نکند و به آن رای ممتنع دهد؛البته مقام های آمریکا این خبر را تایید نکرده اند.

با این حال اکنون تغییر احساس می شود.حالا علاوه بر اتحادیه عرب که 22 کشور عربی را شامل می شود؛بان کی مون،دبیر کل سازمان ملل برنامه اسرائیل برای خانه‌سازی در بیت المقدس شرقی را "غیرقانونی" می خواند ، گروه چهارگانه که شامل " آمریکا، اتحادیه‌ی اروپا، سازمان ملل و روسیه "است،خواستار توقف شهرک‌سازی و شروع مذاکرات صلح شده؛انتقادها به صورت همه جانبه علیه اسراییل است.با این حال اما اسراییل تاکنون به این انتقادها بی اعتنا بوده است.بی اعتنایی اسراییل به این انتقادها و ادامه سایست شهرک سازی تلاش ها را برای صلح بی نتیجه گذاشته.

آیا امکان دارد که آمریکا اقدام عملی انجام دهد؛شاید همانگونه که یک دیپلمات عرب به بی بی سی گفته است دولت اوباما رای ممتنع در خصوص قطعنامه محکومیت اسراییل در شورای امنیت سازمان ملل را "بطور جدی" مورد نظر قرار دهد.

در میان اما این احتمال وجود دارد که کنگره با آقای اوباما همراهی نکند. بیش از سه-چهارم اعضای مجلس نمایندگان آمریکا با امضای توماری از دولت اوباما خواسته اند که اختلاف نظرش با دولت اسرائیل را بی سر و صدا حل و فصل کند.آن ها با این اقدام عملا نشان داده اند که تمایلی به علنی شدن اختلافات دو کشور ندارند.در همین حال لابی اسراییلی "آیپک" نیز آیپک یکشنبه(۱۴ مارس) با صدور بیانیه ای ضمن هشدار درباره موضع گیری های آقای اوباما، از دولت آمریکا خواست که برای "رفع تنش با اسرائیل فورا اقدام کند."

آیپک می گوید که اسرائیل مهم ترین متحد استراتژیک ایالات متحده در منطقه خاورمیانه است و در کنگره و بین مردم آمریکا طرفداران زیادی دارد.

همه این رویدادها نشان می دهد که رئیس جمهور آمریکا با "دشواری"روبرو است.هر چند برای مقابله با این دشواری آمریکا تنها نیست و "اتحادیه اروپا،اتحادیه عرب ،روسیه و سازمان ملل"را در کنار خود می بیند.

۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

مشاور شیرازی اوباما


مشاوران ارشد باراک اوباما، رئیس جمهوری آمریکا ابراز خوش بینی کرده اند که برای تشدید تحریم ها علیه ایران ائتلافی بین المللی تشکیل شود.

یکی از این مشاوران اوباما خانم "والری جارت"،بانوی متولد شیراز است که در گفت و گو باabcnews که یکشنبه 28 مارس (8 فروردین 89)منتشر شده،گفته است که قصد داریم تا ائتلافی داشته باشیم که واقعا به ایران فشار آورد تا آنها را از اقداماتی که انجام می‌دهد، باز دارد.(برگردان این مصاحبه به فارسی را اینجا بخوانید.)

والری جارت کیست؟

داستان زندگی خانم والری جارت،یکی از مشاوران ارشد باراک اوباما،رئیس جمهور منتخب آمریکا از ایران شروع می شود.

والری جارت متولد 1956 میلادی در شهر شیراز است. والدین او که هر دو پزشک بودند در سال 1955 از سوی انجمن پزشکی آمریکا به منظور اجرای «طرح توسعه سلامت در کشورهای در حال توسعه» به ایران اعزام شدند. آن ها به مدت 6 سال در بیمارستان نمازی بودند و جارت نیز در همین بیمارستان متولد شد.

بیمارستان نمازی در شیراز سال 1950 میلادی بنیان نهاده شده است.

پدر جارت «جیمز بومن» پروفسور دانشگاه شیکاگو است و آسیب شناس زبردستی به شمار می رود. مادرش «باربارا» هم متخصص کودکان است.

پدر جارت هر ساله موفقیت های چشمگیری در شناخت بیماریهای ژنتیکی به دست می آورد اما هر سال ترجیح می داد تعطیلات تابستانی خود را در آفریقا سپری کند. نیجریه، اتیوپی، غنا ومصر از نخستین انتخاب هایی بود که برای گذران تعطیلات در نظر گرفته می شد. او به مکزیک نیز علاقه فراوانی داشت.همین سفرها موجب شد والری جارت با بسیاری از فرهنگ ها درنقاط مختلف جهان آشنا شود .

خانم جارت از پنج سال حضورش در شیراز با عنوان خاطرات شیرین یاد می کند:« تمامی خاطرات من در ایران، شیرین و به یادماندنی هستند.»

خانم جارت همچنین می گوید:« از آنجا که من در ایران متولد شدم و مدتی از کودک ی خود را در این کشور گذراندم تا پیش از بازگشت به آمریکا از تفاوت نژادی خود مطلع نبودم.» خانواده جارت پس از ترک ایران به مدت یک سال در انگلستان اقامت کردند. پدر جارت در دانشگاه لندن به ادامه تحصیل در رشته ژنتیک پرداخت و در سال 1963 به آمریکا بازگشت.

خانم جارت که در سال ۱۹۷۸ در رشته روانشناسی از دانشگاه استنفورد موفق به کسب مدرک کارشناسی شد و سپس دکترای خود را در رشته حقوق در سال ۱۹۸۱ از دانشگاه میشیگان دریافت کرد،قبل از ورود به حلقه مشاوران اوباما، شغل وکالت را برعهده داشت .او حدود یک دهه در شیکاگو کارکرد و معاون ریچارد دالی شهردار شیکاگو شد.

داستان آشنایی والری جارت با خانواده اوباما نیز در دفتر کار شهردار شیکاگو آغاز می شود. خانم جارت در دفتر شهردار شیکاگو با میشل اوباما همسر باراک اوباما که برای درخواست شغل مراجعه کرده بود،آشنا شد و از آن به بعد دوستی اش را با میشل ادامه داد.خانم جارت پس از آشنایی با میشل اوباما،کم کم به یکی از مشاوران نزدیک باراک اوباما تبدیل شد تا جایی که رسانه های آمریکایی از والری جارت با نام «خواهر بزرگ اوباما» یاد می کنند.

برخی نشریات و رسانه های ایالات متحده آمریکا وی را بانفوذترین مشاور باراک اوباما معرفی می‌کنند.

والری جارت یکی از اعضای قدیمی انجمن آفریقا – آمریکاست و از ارتباط نزدیک و خانوادگی با اوباما و همسرش برخودار است.اگر چه اوباما دارای دوستان نزدیک و مشاوران سیاسی فراوانی است که در رایزنی از مهارت ویژه ای برخوردار هستند اما سابقه همراهی و مشاوره جارت در حلقه سیاسی او درخشنده است.

جارت که در شکل گيری ستاد انتخاباتی اوباما نقش مهمی داشت،درطول انتخابات بخش اعظم وقت خود را به مبارزات انتخاباتی اوباما اختصاص داد.

اوباما پس از پیروزی در انتخابات،والري جرت را به مقام مشاور ارشد و دستیار خودش در «تعامل عمومی و امور بین حکومتی» انتخاب کرد.

۱۳۸۹ فروردین ۸, یکشنبه

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

مستی در میان بهار نارنج شیراز

خوشا شیراز و وضع بی‌مثالش
خداوندا نگه دار از زوالش
ز رکن آباد ما صد لوحش الله
که عمر خضر می‌بخشد زلالش
میان جعفرآباد و مصلا
عبیرآمیز می‌آید شمالش
به شیراز آی و فیض روح قدسی
بجوی از مردم صاحب کمالش
که نام قند مصری برد آن جا
که شیرینان ندادند انفعالش
صبا زان لولی شنگول سرمست
چه داری آگهی چون است حالش
گر آن شیرین پسر خونم بریزد
دلا چون شیر مادر کن حلالش
مکن از خواب بیدارم خدا را
که دارم خلوتی خوش با خیالش
چرا حافظ چو می‌ترسیدی از هجر
نکردی شکر ایام وصالش

این روزها که بهار چتر خود را بر همه جا پراکنده است حتما باید در خیابان های شیراز قدم بگذارید.بوی بهارنارنج چنان هوش از سرتان می رباید که احتمالا چون من ساعت ها در خیابان و میان درختان نارنج می مانید تا مستی اش شما را به آسمان ها ببرد.
شیراز اما تنها بهارنارنج نیست،می توانید شب های دروازه قرآن را تجربه کنید و خستگی تان را آنجا بگذارید و رها شوید.به حافظ و سعدی هم اگر سری بزنید به احتمال فراوان ذوق هنری و شعری تان گل خواهد کرد.
باغ های شیراز از جمله "باغ ارم،باغ عفیف آباد،باغ دلگشا،باغ جنت و باغ نظر"را نیز نباید از دست داد.هم فال است و هم تماشا،هم زیبایی است و هم درختان انبوه نارنج و گل و گیاهان دیگر.
پایتخت فرهنگی؛ادا و اطوار؟
شیراز البته آن قدر جاذبه تاریخی و طبیعی دارد که خود را نامزد "پایتخت فرهنگی ایران"کرده است،عنوانی که البته توسط دولت محمود احمدی نژاد در سال گذشته به اصفهان داده شد.برخی از مسئولان شیراز اما می گویند که این عنوان شایسته شیراز است.
با این حال اما همه در شیراز از عنوان پایتخت فرهنگی دفاع نمی کنند بلکه آن را اطوار(رفتار و حرکت با بار منفی)می نامند.سردار غلامحسین غیب پرور،فرمانده ارشد سپاه در استان فارس می گوید:"بعضي ها در گوشه هاي شهر فشار مي آورند که اينجا بايد پايتخت فرهنگي باشد...اين ها کار را به جايي رساندند و اطوارهايي به نام پايتخت فرهنگي را مطرح مي کنند و نمادهاي ديني و باورهاي انقلابي را فراموش کردند. "


بر همین اساس امسال و در آستانه نوروز از عنوان "پایتخت فرهنگی" در بیلبوردها خبری نیست.امسال یک عنوان جدید برای شیراز روی بیلبوردها خودنمایی می کند:"شهر مقدس شیراز".(راجع به عنوان شهر مقدس شیراز قبلا اینجا هم نوشته ام)
کدام صنعت گردشگری؟
من معتقدم که آمار ورود گردشگران به ایران و البته شیراز نسبت به چند سال گذشته کاهش پیدا کرده است.یکی از دلایل عمده آن وضعیت سیاسی داخلی ایران و همچنین تصویر ایران در عرصه بین الملل است که سبب می شود کمتر گردشگری به ایران سفر کند.
یکی دیگر از دلایل که از قبلی مهم تر است،نگاه ایدئولوژیکی به صنعت گردشگری است.حکومت ایران از توریست انتظار دارد که به محض ورود به ایران،پوشش مذهبی بر تن کند و به اصطلاح "حجاب"را رعایت کند و آداب اسلامی را هم زیر پا نگذارد.این نگاه ایدئولوژیکی ،توریست ها را رها نمی کند.چه در اماکن تاریخی و طبیعی و چه حتی در هتل ها.خب تحمیل این رفتار به گردشگران،نتیجه اش این می شود که "دبی"هدف اول گردشگری در خاورمیانه شود و ایران و شهرهای آن که آثار باستانی دیدنی دارند با فاصله بسیار بعد از دبی قرار گیرند.با این وصف دیگر "گردشگری" باقی نمی ماند که بتوان از "صنعت گردشگری" هم سخن گفت.




۱۳۸۹ فروردین ۵, پنجشنبه

ماجرای مسیح و ماکان

"کاسپین ماکان"؛این نام چند روزی است که محور اختلاف و نزاع، دست کم در فضای وب شده است.ماجرا از هنگامی آغاز شد که روزنامه اسرائیلی "هاآرتص"روز 22 مارس در سایت رسمی خود خبر دیدار"کاسپین ماکان،نامزد نداآقا سلطان،دختری که روز 30 خرداد سال 1388 در جریان اعتراضات پس از انتخابات ریاست جمهوری کشته شد" با "شیمون پرز،رئیس جمهور اسراییل"را منتشر کرد.

آقای ماکان در این دیدار گفته بود که به عنوان نماینده مردم ایران و پیام آور صلح به اسراییل آمده است.

همین جمله کافی بود تا در شبکه های اجتماعی بالاترین وفیس بوک و همچنین سایت های خبری وابسته به جنبش سبز ایران این فرد مورد انتقاد شدید قرار بگیرد.منتقدان با تردید در نامزدی آقای ماکان و ندا می گویند که او نماینده آن ها نیست.

ماجرا به همین جا ختم نشد."مسیح علی نژاد"یکی از روزنامه نگاران که از جنبش سبز حمایت می کند با انتشار مقاله ای در وبلاگ شخصی اش نوشت که کاسپین ماکان نامزد ندا نبوده است.

مسیح آشکارا آقای ماکان را به استفاده از نام ندا متهم کرد.خانم علی نژاد در این باره نوشته است:" ماکان اگر همت مضاعفی برای دیدار با رییس جمهور اسراییل داشت باید روی پای خودش می ایستاد و به دور دنیا سفر می کرد، ایستادن روی تن بی جان دخترک معصومی که با ماکان پیش از مرگ خداحافظی کرده بود، اوج حقارت است."

مسیح در بخشی از مقاله اش فاش کرد که ایمیلی از خواهر ندا دریافت کرده که محتوای آن رد کردن نامزدی ندا و کاسپین بوده است.او بخشی از ایمیل خواهر ندا را نیز منتشر کرد.در این ایمیل از قول خواهر ندا نوشته شده که "ماکان دیگر با ندا نبود، یک دوره خیلی کوتاه با ندا بود ... عکس هایی هم که ندا با موهای چتری دارد را ماکان از او انداخته بود....ماکان و ندا از هم جدا شده بودند ولی وقتی ندا را کشتند، ما دیدیم که ماکان عکس های همان دوره کوتاه را به رسانه ها داد."

انتقادها علیه کاسپین ماکان با انتشار مقاله خانم علی نژاد شدت گرفت اما به یک باره و با انتشار یک مصاحبه در وب سایت بی بی سی فارسی ورق برگشت و مسیر سیبل انتقادها به سوی مسیح تغییر جهت داد.

"فرشته قاضی"،روزنامه نگار با " هاجر رستمی مطلق"مصاحبه ای انجام داد که در سایت بی بی سی فارسی منتشر شد.مادر ندا بر عکس مسیح که گفته بود کاسپین ماکان نامزد ندا نبوده است،تایید کرد که دخترش با آقای ماکان نامزد بوده است.او در این مصاحبه گفته است:" ندا و کاسپین 20 فروردین ماه آشنا شدند و این آشنایی بعد از دوماه به مرحله نامزدی رسیده بود. يعنی بحث خواستگاری مطرح شده بود و قرار بود رسما با هم ازدواج کنند که تظاهرات شروع و ندا شهید شد و اگر این اتفاق نیفتاده بود ندا و کاسپین با هم ازدواج می کردند".مادر ندا در عین حال تاکید کرده که این نزدیکی و نامزدی چنین حقی را به کاسپین نمی دهد که از نام ندا سوء استفاده کند.

خانم قاضی در انتهای این مصاحبه بدون آنکه به نام مسیح اشاره کند، از "هدی"خواهر ندا پرسیده که شما در ایمیلی به تمام شدن رابطه ندا و کاسپین اشاره کرده اید.خواهر ندا اینگونه توضیح داده است:" برخی سایت ها به نقل از من ادعا کرده اند که رابطه ندا و کاسپین تمام شده بود و .... در حالی این قضیه صحت ندارد. من در آن ایمیل که برای یک کارگردان فرستاده بودم، نوشته بودم که کاسپین نامزد رسمی ندا نبود؛ دو ماه با هم دوست بودند و این دوستی تا خواستگاری پیش رفته بود و قرار بود با هم ازدواج کنند که ندا شهید شد. من می توانم متن ایمیلم را برای شما بفرستم تا ببینید که ادعای این سایت ها صحت ندارد، اما قضیه اصلی این نیست. بلکه قضیه الان این است که کاسپین حق ندارد به خاطر بهره برداری شخصی خود يا هر دلیل دیگری، از نام ندا سوء استفاده کند."

با انتشار این مصاحبه،مسیح مورد انتقاد شدید قرار گرفت. برخی خانم علی نژاد را "دروغگویی" نامیدند که از این پس "به سختی می توان به مطالب او اعتماد کرد."

خانم علی نژاد پس از این رخدادها با انتشار مطلبی کوتاه در وبلاگ شخصی اش اینگونه نوشت:" از مادر ندا عذر می خواهم که بهتر از خودم می داند که چقدر دلم با اوست که مادر همه خوبی های عالم است آنگاه که مثل همه مادران می بخشد و می گذرد از من... به احترام حرمت انسان و به احترام همه منتقدان برای ماکان که تا مرز نامزدی با ندا پیش رفته بود، از صمیم قلبم آرزوی روزی را می کنم که نام خودش چنان بلند آوازه شود که دیگر بدون نام ندا هم حرف های او برای صلح، خریداران مهربانی را به صف کند."

تحلیلی کوتاه درباره ماجرای مسیح و ماکان

درباره موضوع آقای ماکان و دیدارش با رئیس جمهور اسراییل و اتفاقات بعد از آن،من بر این باورم که نمی توان کاسپین ماکان را به دلیل دیدارش با شیمون پرز سرزنش کرد.حتا نمی توان بر او خرده گرفت که چرا گفته نماینده مردم ایران است و یا پیام آور صلح است.به هر حال ما نمی توانیم انتظار داشته باشیم که دولت ها مناسبات خود را بر اساس خوشامد ما تنظیم کنند.شاید در این دیدار منافعی برای رئیس جمهور اسراییل وجود داشته که حاضر به انجام آن شده است.از سویی دیگر با تایید مادر ندا، آقای ماکان با دخترش تا مرحله ازدواج پیش رفته بودند که با کشته شدن ندا این ازدواج سر نمی گیرد.واقعیت آن چیزی است که مادر و خواهر ندا تایید کرده اند.حالا من خوشم بیاید یا نه،واقعیت تغییر نمی کند.تنها می ماند شهرتی که نامزد ندا پس از کشته شدن او به دست آورد.اگر ندا کشته نمی شد اکنون نه ما می دانستیم نداآقا سلطان کیست و نه کاسپین ماکان را می شناختیم.انتشار فیلم لحظه کشته شدن ندا او را به یکی سمبل های جنبش سبز تبدیل کرد.خب طبیعی است که خانواده او نیز با این اتفاق دارای شهرت شدند.آقای ماکان هم قرار بوده با ندا ازدواج کند.او فکر می کند به عنوان کسی که نامزد ندا بوده باید خود را نماینده ملت ایران و پیام آور صلح معرفی کند.او آزاد است که این کار را بکند همان گونه که بسیاری دیگر در نقاط مختلف دنیا از سوی ملت ایران سخن می گویند.از نظر من این حملات به آقای ماکان نمی تواند با ویژگی های جنبش سبز که مطالبات خود را بر مدار" آزادی و دموکراسی"تعریف کرده،هیچ نسبتی داشته باشد.درست است ما می توانیم به آقای ماکان انتقاد کنیم اما نمی توانیم او را به دلیل رفتارش چنان مورد حمله قرار دهیم که در نهایت این تلقی ایجاد شود که او فردی "نفرت انگیز و خائن" است.

در همین حال برخوردهایی را هم که با خانم علی نژاد شده نیز نمی توان توجیه کرد اما دوری هم نمی توان کرد.می توان به خانم علی نژاد انتقاد کرد اما نباید به گونه ای برخورد کرد که گویی مسیح دیگر تمام شد.در ایران سخت ترین لحظه برای یک خبرنگار و روزنامه نگار زمانی است که برای روزنامه ای که در آن کار می کند حکم توقیف (یا همان اعدام) صادر شود.

حال آنچه که درباره خانم علی نژاد این روزها و در فضای شبکه اجتماعی فیس بوک می توان مشاهده کرد،صدور همان حکم اعدام برای مسیح عزیز است.من در همین جا از صدور چنین حکمی برای مسیح اعلام دوری می کنم و او را به دلیل همه تلاش هایی که در راستای وظیفه حرفه ایش یعنی روزنامه نگاری در طی سال هایی که در پارلمان ایران بود و این روزها که دور دست ها از ایران است، می ستایم و همچنان مانند گذشته او را دوست می دارم.

۱۳۸۹ فروردین ۳, سه‌شنبه

بزرگان ایران زمین

بخش فارسی BBC اخیرا شش نفر را به عنوان بزرگان ایران زمین معرفی کرده است."زرتشت، کورش، فردوسی، حافط، ابن سینا و مصدق" شش بزرگی هستند که از نظر هیات داوران بیشترین تاثیر را بر ایران داشته اند.
برنامه "نوبت شما" هم امروز برنامه خود را به این موضوع اختصاص داده و از مخاطبان خود پرسیده که "اگر شما بخواهید شش نفر را به عنوان بزرگان ایران زمین، کسانی که فکر می کنید بیشتر از بقیه بر سرنوشت ایران و تاریخ این کشور اثرات پایدار بر جا نهادند انتخاب کنید، از چه کسانی یاد می کنید؟ چرا؟" 
از نظر من در تاریخ ایران افراد بزرگی بوده اند که بر سرنوشت این سرزمین تاثیر مثبت داشته اند.اما من معتقدم که گاهی زیان هایی  هم از افراد بزرگ ایرانی نصیب سرنوشت ایران شده که اثرات آن شاید ده ها سال پایدار بوده و حتی هست.به قول معروف "دیوانه ای سنگی در چاه انداخته که صد عاقل( و اینجا بزرگ)نمی توانند آن را بیرون آورند."
یکی از این افراد بزرگ که تاثیر بسیار منفی و خسارت باری بر سرنوشت ایران داشته،را باید در تاریخ معاصر ایران و به ویژه در سال های پس از انقلاب جست و جو کرد.آن شخص (....)نام دارد.
توضیح: حتما می پرسید که چرا جای نام را "سه نقطه"گذاشته ام.حتما درک می کنید که به دلیل نبودن آزادی بیان، نمی توانم نام او را بگویم.حتی نمی توانم بگویم که زنده است یا نه.چون اگر نامش را بگویم،خطرات جدی متوجه من خواهد شد.امیدوارم که  درک کنید.شما می دانید این فرد کیست که سرنوشت ایران را به سراشیب سقوط برد و ایران را ده ها سال از دنیا عقب انداخت؟


مهمانی ها به جریان مزاحم تبدیل شده اند

پیش نوشت: یک سال پیش درباره سنت مهمانی مصاحبه ای با یک جامعه شناس داشتم.الان هم که فصل دید و بازدید است بد نیست این مصاحبه رو بخونید.(این مصاحبه همان زمان در روزنامه فرهنگ آشتی منتشر شد)

 آخرین بار چه زمانی به مهمانی رفته‏اید؟ صبح بود، ظهر بود یا شب؟ با قرار قبلی رفتید مهمانی یا مهمان ناخوانده بودید؟کمی‏فکر کنید تا قیافه میزبان بیاید توی ذهن‏تان، حتما لبخند و تعارف‏هایش را به یاد دارید. گمان می‏کنید واقعا از حضور شما شاد بوده یا ناچار شده خنده‏ای دروغین تحویل بدهد و شما را تحمل کند؟ اگر به این نتیجه رسیدید که با مهمانی رفتن، برای میزبان مزاحمت ایجاد کرده‏اید حتما احساس خوبی نخواهید داشت. ایرانیان را با رفتارها و سنت‏های خاص خود باید شناخت. یکی از این سنت‏ها، مهمانی‏هایی است که به گفته جامعه‏شناسان به یک جریان مزاحم تبدیل شده است.اما با این وجود باز هم ایرانی‏ها علاقه دارند که مزاحم یکدیگر بشوند. واقعا چرا؟کرامتالله راسخ استاد دانشگاه و جامعه‌شناس در گفت‏وگو با فرهنگ آشتی ریشه این پدیده را از دو جنبه مورد توجه قرار می‏دهد: «این پدیده به طور عمده دو جنبه دارد. یک جنبه‌اش رعایت نکردن و اهمیت ندادن به حقوق فردی است یعنی اگر به فردیت طرف احترام می‏گذاشتیم و در نظر می‏گرفتیم که او در موقعیتی نیست که بتواند ما را بپذیرد به مهمانی نمی‏رفتیم. جنبه دیگرش این است که مهمان فکر می‏کند که اگر نرود میزبان ناراحت می‏شود و به واقع مهمان تلاش می‏کند تا با ملاقات و دید و بازدید به انتظارات میزبان پاسخ دهد». 

 ● سنت حسنه یا مزاحمت؟ 

 این جامعه‏شناس اساس الگوهای رفتاری را مجموعه‏ای از انتظاراتی می‏داند که افراد از یکدیگر دارند و تلاش می‏کنند تا خود را با انتظارات یکدیگر تطبیق بدهند. او می‏گوید: «بر همین اساس فردی که مثلا به عیادت یک بیمار می‏آید فکر می‏کند که خود را با انتظارات بیمار یا اطرافیان بیمار تطبیق می‏دهد. این در جامعه سنتی معمول بوده ولی این جریان که زمانی به آن سنت حسنه می‏گفته‏اند الان به جریان مزاحم تبدیل شده است».کرامتالله راسخ، تبدیل شدن مهمانی در بین ایرانیان را به یک جریان مزاحم، یکی از مصداق‏ها و نشانه‏های پدیده گسترده‏تری که از آن به عنوان «تعارض بین زندگی مدرن و جامعه سنتی» یاد می‏کند، برمی‏شمرد. او می‏افزاید: «در جوامعی مثل جامعه ما یک حالت گذار از ارزش‏های سنتی به الگوها و ارزش‏های رفتاری مدرن‏تر دیده می‏شود. این وضعیت پیامد تغییر نقش‏ها را به دنبال دارد. تغییر نقش‏ها بر اساس یک سلسله ارزش‏ها و هنجارها انجام می‏شود ولی این ارزش‏ها و هنجارها را آن‏طور که رفتارهای ساده‌مان را تغییر می‏دهیم نمی‏توانیم به سرعت تغییر دهیم. بنابراین این ارزش‏ها و هنجارها باقی می‏مانند در حالی که بعضی از الگوهای رفتاری تغییر کرده است؛ مثلا فردیت در جامعه رشد کرده است. اینجاست که از یک‏سو بین نگرش‏های فردی و شرایط زندگی واقعی یعنی زندگی واقعی منفرد و فردی شده در یک جامعه صنعتی و از سویی دیگر آن ارزش‏ها و هنجارهایی که از گذشته مانده تعارض ایجاد می‏شود. برای همین هم ما بین آنچه که واقعا می‏گوئیم و آنچه که می‏خواهیم، شاهد یک نوع تضاد هستیم». 

 این استاد دانشگاه ریشه اساسی‏تر این مسئله را در واکنش جامعه ایرانی نسبت به ارزش‏ها و الگوهای مدرن کاوش می‏کند: «مشکلی که داریم این است الگوها و ارزش‌های مدرن را نمی‏توانیم بپذیریم و با آن به صورت انتقادی برخورد نمی‏کنیم». راسخ، سنت مهمانی را یکی از مواردی می‏داند که با زندگی مدرن شده تناسبی ندارد: «مهمانی یکی از رسوماتی است که میان شرقی‏ها خیلی متداول است و نشانه یک نوع آرزوی بزرگ مردمان ساکن این مناطق برای یک زندگی مرفه‏تر و علاقه آنها به تظاهر و تجمل است و این جریان زمانی در جامعه گذشته و جامعه کاملا سنتی وجود داشته است. اما الان این سنت به یک معضل اجتماعی تبدیل شده است». 

 ● تضاد‏های زندگی مدرن در جامعه سنتی 

 در جامعه ایران که هنوز یک جامعه سنتی است، ارزش‌های جمعی بیشتر از ارزش‌های فردی اهمیت دارند.تکیه بر ارزش‏های جمعی و اهمیت داشتن آنها در یک جامعه سنتی که در عصری مدرن زندگی را تجربه می‏کند، تعارض‏های جدی را سبب می‏شود که به گفته کرامتالله راسخ، پیامدهای عجیب و غریبی را در پی خواهد داشت: «جوامع سنتی به طور عمده جمع‏گرا هستند و جوامع مدرن بیشتر فردگرا. وقتی شما فردگرا هستید طبیعی است که الگوهای رفتاری، طریقه سخن گفتنش و موارد دیگرش را نیز فرا می‏گیرید. برای نمونه وقتی که یکی می‏خواهد به خانه شما بیاید، سوال می‏کند که بیایم یا نیایم. شما نیز به راحتی می‏گوئید فعلا در شرایطی نیستم که پذیرایی کنم یا می‏گویید فردا بیائید یا پس فردا یا هر روز دیگر. اگر فرد مخاطب شما دارای ارزش‏ها و نگرش‏های فردی باشد کاملا طبیعی برخورد می‏کند و پاسخ می‏دهد که اشکالی ندارد بعدا زنگ می‏زنم و قرار ملاقات را می‏گذاریم و ناراحت هم نمی‏شود. اما در جامعه ما اگر چنین حرفی را به کسی زدید بلافاصله منجر به درگیری‏های شخصی می‏شود و این خودش مشکلاتی را به وجود می‏آورد. بنابراین شما نمی‏توانید طبق آن ارزش‏های خودمان که فکر می‏کنیم خیلی خوب هستند به کسی نه بگوئید. بر همین اساس افراد شبانه روز با مشکلات عجیب و غریبی دست به گریبان می‏شوند. مشکلاتی که البته می‏توانیم آنها را حل کنیم ولی به این شرط که روابط پذیرفته‌‌شده باشد». 

 این جامعه‌شناس تاکید می‏کند ایرانی‏ها به سختی ارزش‏های مدرن را می‏پذیرند و برای این گفته خود نیز دلایلی نیز بر می‏شمرد: «یکی آنکه منشا مدرنیسم بیرون از فرهنگ ماست و ما فکر می‏کنیم اگر این ارزش‏ها را بپذیریم بخشی از هویت خودمان حال چه هویت فردی، ملی و دینی‌مان را دست خواهیم داد و برای همین در مقابل این ارزش‏ها مقاومت می‏کنیم». کرامتالله راسخ در همین حال تائید می‏کند که روشنگری کافی نیز برای پذیرش ارزش‏های مدرن نیز انجام نمی‏شود. او بر این باور است که باید با روشنگری و افزایش سطح آگاهی‏ها به مردم باید کمک کرد تا دریابند که کدام بخش از این ارزش‏ها ممکن است مفید باشد و یا اصلا بخشی از آن غربی نباشد و بلکه بخشی از ملزومات زندگی در یک جامعه صنعتی مدرن امروزی باشد. این جامعه‌شناس می‏گوید که به دلیل آنکه ایران نیز در مسیر صنعتی شدن گام بر می‏دارد ایرانیان نیز باید به الگوهای رفتاری مدرن تن بدهند.او در عین حال خاطرنشان می‏کند: «واقعیت اما چیز دیگری است. واقعیت این است که ما در مقابل ارزش‏ها و الگوهای رفتاری مدرن مقاومت می‏کنیم و به همین خاطر است که همیشه مجبوریم با مشکلات و مسائل دست به گریبان باشیم». 

 

● تبلیغ بر ضد الگوهای مدرن

 کرامتالله راسخ علاوه بر آنکه منشا غیرایرانی زندگی مدرن را یکی از دلایل مقاومت ایرانی‏ها در برابر ارزش‏های مدرن ارزیابی می‏کند، به دلایل سیاسی این مسئله نیز اشاره می‏کند:«بعضی از نظام‏های سیاسی عملگرا هستند. نظام‏های سیاسی عملگرا بر اساس مرام خودشان با پدیده‏هایی که با آن درگیر هستند از موضع عملگرایی برخورد می‏کنند که آیا این پدیده مفید است یا مفید نیست. ولی بعضی از نظام‏ها ایدئولوژیک هستند. نظام‏های ایدئولوژیک هم بیشتر بر مبنای ارزش‏ها و هنجارها قضاوت می‏کنند. بنابراین وقتی که الگوهای مدرن یا نوین در چارچوب ارزش‏هایشان نمی‏گنجد بر سر آنها مانع ایجاد می‏کنند. از همین رو در عرصه فرهنگی مثلا روزنامه و رادیو و تلویزیون و رسانه ملی ضد آنها را تبلیغ می‏کنند و زمینه را برای پذیرش هنجارها و ارزش‏هایی که می‏تواند مفید باشد، فراهم نمی‏کنند». 

 ● رواج دروغ‏گویی و ریاکاری 

 ایرانی‏ها با اینکه بر رنج‏ها و مزاحمت‏هایی که با مهمانی رفتن ایجاد می‏شود، آگاه هستند اما باز این سنت را رها نمی‏کنند. اینجا دیگر حکومت نقشی ندارد. این مردم هستند که بر این رفتار خود اصرار دارند. دلیل این اصرار چیست؟ کرامتالله راسخ این‌گونه پاسخ می‏دهد: «این به جنبه اجتماعی که دامنه‌اش گسترده است، مربوط می‏شود و عرصه‏های گوناگونی را نیز در بر می‏گیرد.یکی از این عرصه‏ها الگوهای رفتاری مردم است که از نگرش آنها ناشی می‏شود. تعداد زیادی از مردمان کشور ما اولین نسلی هستند که رفاه را تجربه می‏کنند. انسان این رفاه را نیز مثل خیلی از پدیده‏های دیگر باید فرا بگیرد که چگونه با آن کنار بیاید ولی بسیاری از مردم هنوز نمی‏دانند و نمی‏توانند به راحتی از کنار این قضیه بگذرند که مهمانی رفتن و مهمانی دادن و مصرف‏گرایی و تجمل نشانه هویت و شخصیت و تعلق داشتن به گروه‏های بالای اجتماعی نیست. 

 یک جنبه دیگر هم احساس عدم اطمینانی است که در مردم مشاهده می‏شود. یعنی افراد می‏خواهند با نمادهای خاصی مثل اتومبیل، خانه خیلی مدرن، تظاهر به داشتن ثروت و مهمانی دادن، هویت کاذبی را برای خود دست و پا کنند چون نمی‏توانند با هویت خودشان کنار بیایند.یکی از مهم‌ترین پیامدهای این مسئله بروز و رواج دروغگویی و ریاکاری در جامعه است که روی جامعه‏پذیری کودکان و فراگیری دروغ از همان ابتدای کودکی نیز تاثیر می‏گذارد

۱۳۸۸ اسفند ۲۸, جمعه

بحران سال 88 در دامن سال جدید


سالی که نکوست از بهارش پیداست؛حالا هم بهار سال 1389 در حالی از راه می رسد که ایران هنوز گرفتار مسائل بعد از انتخابات بحث برانگیز ریاست جمهوری است.

قانع نشدن معترضان نسبت به نتیجه انتخابات از یک سو و اقدامات حکومت در برخورد با مخالفان دولت از سویی دیگر،فضا را به سمت رادیکالیزه شدن پیش برده است و به قول مشهور اکنون این فضا تصویر دقیقی است از"بچرخ تا بچرخیم."

برخی از مسئولان حکومتی و دولتی همواره تاکید می کنند که هیچ بحرانی وجود ندارد و همه چیز "رو به راه" است.اما واقعیت خلاف این است.شاید در یکی دو ماه اخیر به دلیل گسترده تر شدن تدابیر امنیتی،معترضان در مناسبت های 22 بهمن و چهارشنبه سوری کمتر به خیابان ها آمدند ولی این به معنای حل شدن مساله نیست؛در خوش بینانه ترین حالت ممکن می توان این رویداد را "جمع شدن"مساله دانست،البته جمع شدنی که به "آتش زیر خاکستر"تبدیل شده و در هنگامی دیگر خود را می تواند به شکل بحرانی بزرگ تر بروز دهد.

سال 1389 نیز از این اتفاقات بی نصیب نیست.دامنه تلخی های سال 88 به سال جدید نیز می رسد اما آیا مقامات حکومتی روش خود را در برابر این "مساله" تغییر می دهند؟ نهایت آرزوی من این است که اینگونه شود ولی شواهدی در دست است که این آرزو را دست نیافتنی کرده است.

برخی از نمایندگان تندروی مجلس،اعضای رادیکال دولت محموداحمدی نژاد و مهم تر از همه سپاه پاسداران انقلاب اسلامی اصرار دارند که مسائل بعد از انتخابات را "فتنه"بنامند و خب طبق روال همیشگی، بی تردید تا "چشم فتنه" را هم کور نکنند،آرام نمی نشینند.این نوع نگاه به مسایل سال 88 سبب می شود که سال جدید نیز با عمیق تر شدن بحران بعد از انتخابات روبرو باشیم.

با این همه آیا امکان دارد که یک شگفتی هم رخ بدهد و سیاست حذف و برخورد جای خود را به عقلانیت بدهد؟آیا اکبر هاشمی رفسنجانی،رئیس مجمع تشخیص مصلحت که به "مرد عبور از بحران ها" مشهور است،به گفته دخترش "فائزه" خواهد توانست به "روش خودش" برای این بحران راه حلی بیابد؟او در نماز جمعه 26 تیر سال 1388 خواسته های خود را دایر بر "حرکت در چارچوب قانون،دادن فرصت سخن گفتن به همه افراد در صدا و سیما،آزادی کسانی که در جریان رویدادهای پس از انتخابات بازداشت شدند،عدم ایجاد محدودیت برای رسانه ها و دلجویی از آسیب دیدگان و خانواده قربانیان ناآرامی ها"مطرح کرد و چند بار در سخنرانی های دیگرش نیز بر خواسته های خود پای فشرد.

او در حالی که در ماه های گذشته چندین بار بر دوستی پنجاه ساله خود با رهبر ایران تاکید کرده اما در عین حال گفته است که تنها آیه الله علی خامنه ای،رهبر ایران است که می تواند مسایل را حل کند.

مواضع اکبرهاشمی رفسنجانی یک معنای مشخص دارد:"این تنها آقای خامنه ای است که می تواند کشور را بر مدار قانون برگرداند و زمینه آزادی زندانیان را فراهم سازد و به مخالفان اجازه حضور در رسانه ها" را بدهد.بر همین مبناست که رئیس مجمع تشخیص مصلحت همواره بر نقش دوست قدیمی اش در حل ماجرا تاکید می کند.

اما آنچه که تاکنون رخ داده آن چیزی نیست که آقای هاشمی انتظارش را داشت.او می خواست که زندانیان آزاد شوند اما در آستانه سال جدید برادر همسرش یعنی "حسین مرعشی" زندانی شد.زندانی شدن آقای مرعشی به معنای صدور پیامی تلخ برای هاشمی رفسنجانی است.

تندروها حتی در روزهای انتهایی سال 88 در سایت های "رجانیوز و خبرگزاری فارس"تاکید کرده اند که برنامه هایی برای بازداشت احتمالی "مهدی"فرزند آقای هاشمی رفسنجانی در جریان است.آن ها فرزند آقای هاشمی را متهم می کنند که در جریان اعتراضات بعد از انتخابات نقش داشته است.اتهامی که مهدی هاشمی رفسنجانی همواره رد کرده است.

اکنون هشت ماه از نماز جمعه ای که آقای هاشمی رفسنجانی امام جمعه اش بود؛می گذرد.از آن روز به این طرف فضا هر روز امنیتی تر شده است.این ها علایم خوبی نیست که آقای هاشمی دریافت کرده است.آیا او "روش خود" را تغییر می دهد؟آقای هاشمی قابل پیش بینی نیست؛ باید منتظر ماند.

 


 

شیراز به "شهر مقدس" تبدیل شد


در آستانه سال 1389،بنرهایی در خیابان های شیراز نصب شده که در آن ها از این شهر به عنوان«شهر مقدس شیراز»یاد شده است.

آیه الله علی خامنه ای،رهبر ایران در جریان سفرش در اردیبهشت سال 1387 به شیراز از این شهر به عنوان "سومین حرم اهل بیت"یاد کرده بود.از آن هنگام مقامات دولتی در این شهر می گویند که "پایتخت فرهنگی"لقب شایسته ای برای شیراز نیست و به جای آن باید شیراز را "سومین حرم اهل بیت"نامید.

مخالفت با عنوان پایتخت فرهنگی

غلامحسین غیب پرور فرمانده ارشد سپاه در استان فارس در دفاع از لقب "سومین حرم اهل بیت"برای این شهر خطاب به مدافعان نام "پایتخت فرهنگی"برای شیراز گفته است که ما ولي و صاحب داريم و صاحب ما مقام معظم رهبري هستند که شيراز را سومين حرم اهل بيت (ع) نامگذاري کردند و ما نبايد غير از اين عنوان براي شيراز به دنبال انتخاب عنوان ديگري برويم.

آقای غیب پرور گفته است:"تا کي بايد داغ جشن هاي 2500 ساله را بر پيشاني خود داشته باشيم و مديران غافل به اين کار دامن مي زنند."

او تایید کرده که" بعضي ها در گوشه هاي شهر فشار مي آورند که اينجا بايد پايتخت فرهنگي باشد."

به احتمال فراوان اشاره این سخنان خطاب به شورای شهر شیراز است که در ابتدای اسفند سال 1388 عنوان"پایتخت فرهنگی"را برای شهر تصویب کرد.

در سال های گذشته به طور عمده بین شهرهای "اصفهان و شیراز"برای کسب عنوان "پایتخت فرهنگی ایران"رقابت تنگاتنگی وجود داشت که هیات دولت در سومین سفر استانی که آذر ماه سال 88 در اصفهان برگزار شد؛عنوان "پایتخت فرهنگ و تمدن ایران اسلامی"را برای این شهر تصویب کرد.

همان هنگام برخی از مسئولان و چهره های فرهنگی و ادبی شیراز به این تصمیم دولت واکنش منفی نشان دادند.

گردشگر یا زایر؟

اکنون به نظر می رسد که مسئولان شیراز تلاش می کنند تا با استفاده از عنوان های "سومین حرم اهل بیت و شهر مقدس شیراز"از این شهر تصویری مذهبی ارایه دهند.

ابراهیم عزیزی،فرماندار شیراز به خبرگزاری دانشجویان ایران(ایسنا)گفته است که نمی شود زمانی که مقام معظم رهبری این شهر را سومین حرم اهل بیت(س) نامیدند، ما دائم بگوییم شیراز پایتخت فرهنگی است.

آقای عزیزی همچنین تاکید کرده که بهتر است برای مسافرانی که به شیراز می آیند به جای عنوان گردشگر از عنوان "زائر"استفاده شود.

در همین حال خبرگزاری دولتی ایرنا نیز از شیراز با نام "شهر مقدس"یاد می کند.