۱۳۸۸ شهریور ۲۲, یکشنبه

امید

می روم اما به امید بازگشت.
پ.ن: برگشتم

۱۳۸۸ شهریور ۲۱, شنبه

اول شدن با طعم اشتباه

خبرگزاری ها و شبکه های خبری همیشه علاقمند هستند که در خبررسانی اول شوند و دیگر شبکه ها را پشت سر بگذارند.اما تلاش برای اول شدن،گاهی دردسرساز می شود.یکی از آخرین نمونه های این موضوع،خبررسانی شبکه سی ان ان آمریکا از تیراندازی در واشنگتن همزمان با برگزاری سالروز حملات یازدهم سپتامبر بود.بی بی سی در این باره می نویسد:«گزارش اشتباه یک شبکه خبری از تیراندازی در واشنگتن همزمان با برگزاری سالروز حملات یازدهم سپتامبر، پایتخت آمریکا را برای دقایقی در ترس فرو برد.»
این گزارش اشتباه می توانست پیامدهای ناگواری هم داشته باشد.
در خبررسانی یک اصل مهم را نباید فراموش کرد.آن اصل این است: «بهتر است دوم شویم اما خبر را دقیق بدهیم تا اینکه اول شویم اما خبر را اشتباه بدهیم.»

۱۳۸۸ شهریور ۸, یکشنبه

خبر یا سوزنامه ادبی؟

امروز برخی از سایت ها نوشتند که محمدرضا شفیعی کدکنی به آمریکا رفته است.در حین وبگردی به این خبر ایلنا رسیدم.این خبر 204 کلمه ای تنها 16 کلمه اش دارای ارزش خبری است.مابقی هر چه هست الا خبر.بیشتر به یک سوزنامه ادبی شبیه است که انگار در یک محفل ادبی باید خوانده می شد اما ایلنا آن را به عنوان خبر منتشر کرده است.
خبر ایلنا را در قالب یک متن ادبی می توان تصور کرد اما چرا سردبیر ایلنا آن را به عنوان خبر کار کرده،من حیرانم.
از اینجور کارها را نه تنها در ایلنا بلکه در خبرگزاری های دیگر ایران نیز می توان دید.ایسنا،مهر،فارس و ایرنا هم از این نوع خبرنویسی غیراستاندارد مستثنا نیستند.
قضاوت های شخصی خبرنگار در خبر مربوط به شفیعی کدکنی آن قدر حجمش زیاد است که اصل موضوع فراموش شده است.اصل موضوع باید خبررسانی درباره چرایی و چگونگی سفر آقای کدکنی باشد نه ابراز احساسات نسبت به این شاعر.
احساسات را می توان در محفل ادبی و یا یاداشت ادبی بروز داد اما در خبر هیچ گاه نمی توان احساسات را به عنوان خبر به مخاطب رساند.
مخاطب خود می تواند قضاوت کند که سفر آقای کدکنی «غم انگیز است یا نه»، «او نسيم ادبيات ايران بود یا نه» و موارد دیگر.

۱۳۸۸ مرداد ۲۹, پنجشنبه

محمدحسینی؛ناآشنا با فرهنگ و هنر

.
محمود احمدی نژاد برای وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی،«محمد حسینی» را به عنوان گزینه پیشنهادی به مجلس معرفی کرده است.این نام برای فعالان و علاقمندان حوزه فرهنگ و هنر در ایران نام آشنایی نیست.
محمد حسینی که زادگاهش، بخش «کشکوییه»(از توابع شهرستان رفسنجان در استان کرمان) است از دانشگاه امام صادق مدرک دکترای الهیات گرفته است.
در انتخابات مجلس پنجم،«حمید بهرامی» یکی از نامزدهای انتخابات در رفسنجان با انتقاد شدید به «حسین هاشمیان»(نماینده دوره های اول تا چهارم مجلس و رئیس فراکسیون اقلیت مجلس هشتم)و شرکت تعاونی پسته رفسنجان که «احمد هاشمیان» برادر حسین هاشمیان آن را اداره می کرد، توانست رای نخست را کسب کند اما اعتبارنامه او در مجلس پنجم با تلاش های «محمدرضا فاکر» نماینده مشهد رای نیاورد.در نتیجه این رویدادها،انتخابات میاندوره ای مجلس در سال 1375 رفسنجان برگزار شد و حمید بهرامی کاندیدای ناکام ،حامیان خود را به رای دادن به محمدحسینی که نامزد انتخابات شده بود،ترغیب کرد.
آقای حسینی به دلیل فرصت ایجاد شده در تقابل دو جریانی که در شهرستان رفسنجان«شیخ محمدی و شیخ عباسی»نامیده می شود در انتخابات میاندوره ای مجلس پنجم به عنوان نماینده این شهرستان به مجلس راه یافت.منظور از شیخ محمدی،نام «شیخ محمد هاشمیان» امام جمعه رفسنجان و از بستگان اکبرهاشمی رفسنجانی است (هاشمی رفسنجانی برادر همسر محمد هاشمیان است.این دو نسبت عموزادگی نیز با یکدیگر دارند). شیخ عباسی هم به نام «شیخ عباس پورمحمدی» اشاره دارد که پیش از انقلاب منزلش محلی برای سخنرانی آیه الله علی خامنه ای بوده است.
محمد حسینی که داماد شیخ عباس پور محمدی است پس از راه یافتن به مجلس پنجم،در سه دوره بعد اما نتوانست به مجلس راه یابد.او در مجلس ششم در برابر«علی هاشمی رفسنجانی»،در مجلس هفتم در برابر«حمید بهرامی» و در مجلس هشتم در برابر«حسین هاشمیان»(برادر محمد هاشمیان،امام جمعه رفسنجان)شکست خورد و از کسب مجدد عنوان نمایندگی مجلس بازماند.
راه نیافتن آقای حسینی به مجلس سبب شد که او به پشتوانه برادرهمسرش یعنی «اصغر پور محمدی»(فرزند شیخ عباس پورمحمدی)که مدیر شبکه سه تلویزیون دولتی ایران است،به عنوان مدیر عامل سروش از سازمان های وابسته به صدا و سیما و همچنین معاونت علی لاریجانی،رئیس پیشین صدا و سیما منصوب شود.
با روی کار آمدن دولت نهم و معرفی «پرویز زاهدی»به عنوان وزیر علوم و «مصطفی پور محمدی» به عنوان وزیر کشور او این بار اما به جای استفاده از رابطه فامیلی همسرش با وزیر کشور(همسر آقای حسینی دختر عموی اولین وزیر کشور دولت نهم و رئیس فعلی سازمان بازرسی است) ترجیح داد به یک کرمانی دولت نهم یعنی زاهدی پاسخ مثبت بدهد و به وزارت علوم برود.
محمد حسینی خیلی سریع در وزارت علوم رشد کرد و به ریاست دانشگاه پیام نور رسید.اکنون او می خواهد از این دانشگاه به وزارتی برود که تاکنون هیچ آشنایی با آن نداشته است.
هر چند محمد حسینی تاکنون در حوزه فرهنگ و هنر سابقه ای نداشته اما دست کم یک بار در این حوزه علیه یک وزیر فرهنگ نقش ایفا کرده است.او در مجلس پنجم به عنوان یکی از موافقان استیضاح «عطالله مهاجرانی»وزیر فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت خاتمی در نطق خود تلاش کرد تا نمایندگان را به دادن رای عدم اعتماد ترغیب کند.آقای حسینی اما به دلیل ناآشنایی با حوزه فرهنگ و هنر در سخنرانی اش چند اشتباه فاحش را مرتکب شد به گونه ای که نام «سیمین بهبهانی و سیمین دانشور» را اشتباه گرفت.این اشتباهات سبب شد که آقای مهاجرانی به هنگام دفاع از خود به نماینده رفسنجان یادآوری کند که اول نویسنده ها را بشناسد و بعد درباره آن ها سخن بگوید.وزیر فرهنگ دولت خاتمی به محمد حسینی یادآور شد:«برخی از افراد بدون آنکه نویسنده ای را بشناسند،نظر می دهند و حتی به اندازه ای بی اطلاع هستند که سیمین بهبهانی شاعر را با سیمین دانشور نویسنده اشتباه می گیرند.»
آقای مهاجرانی درباره اشتباه دیگر محمد حسینی درباره اجرای دو نمایشنامه هم تاکید کرد:«ایشان دو نمایشنامه را اشتباه گرفتند.دو نمایشنامه داشتیم که نام یکی از آن ها "کاتاگالی"بود.این نمایشنامه هندی و با مضمونی مذهبی بود که اجرا شد و هیچ اشکالی نداشت.»وزیر فرهنگ دولت خاتمی،نمایشنامه دیگر را «جنبش انفیه در کلکته»اعلام کرد و گفت:«آنچه که از نظر آقای حسینی،رقص محسوب می شد،نمایشنامه "کاتاگالی"بود و نه نمایش "کلکته".»
اکنون فعالان و علاقمندان حوزه فرهنگ و هنر در ایران می پرسند که آیا مجلس،برای اداره وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی به کسی که با این عرصه آشنایی ندارد،اعتماد می کند؟

۱۳۸۸ مرداد ۴, یکشنبه

هشدار آيه الله دستغيب به مجلس خبرگان


آيه الله علي محمد دستغيب به بيانيه اخير مجلس خبرگان رهبري واكنش نشان داد.
نماينده فارس در مجلس خبرگان در اين بيانيه كه امروز در سايت شخصي اش منتشر شد،تاكيد كرده است كه"سؤال اينجا است كه سخن اكثريت اين است كه رأى ما كجا رفت؟"
بيانيه اين مرجع تقليد اينگونه آغاز مي شود: «بيانيه‏اى را مشاهده كردم كه جمعى از نمايندگان مجلس خبرگان رهبرى صادره كرده‏اند. اينجانب بعنوان يكى از اعضاء خبرگان و منتخب مردم فارس عرض مى‏كنم: مى‏فرماييد چهل ميليون نفر در انتخابات شركت كردند. اما سؤال اينجا است كه سخن اكثريت ايشان اين است كه رأى ما كجا رفت؟ اگر شما به اين خواسته آنها احترام مى‏گذاشتيد و اهميت مى‏داديد كه الان هم دير نشده، چنانچه صندوقى باقى باشد باز شمارى مى‏كرديد، بر شما معلوم مى‏شد كه خواست آنها غير عقلايى نبوده.»
آيه الله دستغيب خطاب به مجلس خبرگان مي گويد:« خوب بود شما به شكنجه‏هاى نامشروع در زندانها كه هر روز جسدهايى تحويل داده مى‏شود اعتراض مى‏كرديد.»
اين نماينده مجلس خبرگان كه هفته گذشته با صدور بيانيه اي از پيشنهادهاي آيه الله هاشمي رفسنجاني دفاع كرده بود،در بيانيه جديدش نيز تاكيد مي كند:«بعضى افراد فكر مى‏كنند كه دفاع از خطبه روز جمعه 26/4/88 آيةاللَّه هاشمى دفاع از شخص هاشمى و مقابله با مخالفين هاشمى است، در صورتيكه هر شخص فهيم اين خطبه را تقدير مى‏كند و نقطه قوّت جهت استمرار جمهورى اسلامى ايران مى‏داند چون مطالب جناب آقاى هاشمى همان مطالبات مردم است كه امام امت‏(رحمه الله) براى آنها احترام قائل بود.
شما آية اللَّه هاشمى رفسنجانى را نصيحت كرديد، اما ظاهراً فراموش كرده‏ايد كه ايشان بعد از فوت امام امت‏(رحمه الله) بدون فوت وقت و با وجود حضرات آيات صافى گلپايگانى و اردبيلى و مشكينى و امينى و ديگر بزرگان از علماء، ايشان براى حفظ نظام همه توان خود را گذاشت و با سخنان خود خبرگان را آماده كرد كه به حضرت آيةاللَّه خامنه‏اى رأى بدهند، با آن حساسيت زمانى كه يقيناً مكتوب است، آنگاه كسى نگفت خلاف نظام سخن مى‏گويد و خلاف نظام عمل مى‏كند، موجب تفرقه شده، اما اكنون كه حقايقى بر خلاف ميل شما مى‏گويد و بر همه شما خوب واضح است كه حقيقت چيست حالت اعتراض داريد. اين انصاف است؟ پس غرض از اين بيانيه حفظ نظام نيست.»
آيه الله دستغيب تاكيد كرده است كه اعترافاتي كه به" عنوان مدرك جرم" در زندان گرفته مي شود،"هيچ مرجعى چنين فتوايى جهت صحت چنين اعترافاتى نمى‏تواند بدهد و از نظر شرعى و قانونى مدرك نمى‏باشد."


اين مرجع تقليد هفته گذشته نيز با صدور بيانيه اي از اكبر هاشمي رفسنجاني حمايت كرده بود.


+ بيانيه نمايندگان مجلس خبرگان


۱۳۸۸ مرداد ۲, جمعه

اعتراف های غیرواقعی

حمدالله نامجو و اسماعیل جلیلوند از اعضای ستاد دانشجویی مهدی کروبی در شیراز که دانشجوی دانشگاه شیراز نیز هستند،پس از 28 روز بازداشت انفرادی، 27 تیر با قرار وثیقه 50 میلیون تومانی آزاد شدند.حمدالله نامجو را زمان تبلیغات دهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری دیده بودم.او آن روزها به عنوان رئیس شاخه دانشجویی ستاد مهدی کروبی در فارس فعالیت می کرد.اما وقتی پس از آزاد شدنش از زندان برای یک مصاحبه کوتاه به سراغش رفتم،از دیدنش شوکه شدم.او خیلی متفاوت شده بود،چهره اش تکیده بود و چشمهایش گود افتاده بود.حال و روز خوبی نداشت.از همین رو خیلی کوتاه به پرسش ها پاسخ می داد.
آقای نامجو چه تاریخی بازداشت شدید؟
روز 31 خرداد به همراه آقای اسماعیل جلیلوند،قائم مقام و دبیر سیاسی شاخه دانشجویی ستاد کروبی و در منزل ایشان بازداشت شدم.این دومین بار بود که بیش از یک روز بازداشت می شدم.همین طور آقای جلیلوند نیز دومین باری بود که بازداشت می شدند. ما پیش از این نیز، در جریان تجمعات آذر گذشته دانشگاه شیراز به اداره اطلاعات احضار و من 9 و ایشان 11 روز بازداشت بودیم.
آیا با حکم قضایی بازداشت شدید؟
بله،هر دو توسط وزارت اطلاعات و با حکم دستگیر شدیم. اول تیر نیز جهت تفهیم اتهام و چهارشنبه سه تیر هم جهت اطلاع از تمدید مدت بازداشت به دادسرای انقلاب شیراز منتقل شدیم.به خاطر شرایط بازداشتگاه هیچ کس از وضع دیگری اطلاع نداشت اما هر دو باری که به دادسرای انقلاب منتقل شدم آقای جلیلوند را دیدم.
کجا بازداشت بودید؟
در این مدت 28 روز در بازداشتگاه وزارت اطلاعات در شیراز زندانی بودیم.
شرایط بازداشتگاه چگونه بود؟
سال قبل که بازداشت بودم،برخورد بهتری داشتند.
آیا مواردی بود که ناچار شده باشید به آن اعتراف کنید؟
به دلیل شرایط بازداشتگاه بعضی زمان ها مجبور می شدم حرف هایی را بزنم که غیر واقعی بود و آن ها را قبول نداشتم.
آیا درباره این بازجویی ها به قاضی پرونده چیزی گفته اید؟
بله من در زمانی که به داسرای انقلاب منتقل شدم به قاضی گفتم که بعضی از حرف ها را به دلیل شرایط بازداشتگاه ناچار شده ام که بگویم.
شما را به چه اتهامی بازداشت کرده بودند؟
اقدام علیه امنیت ملی، توهین به رهبری و رئیس جمهوری.
دلیلی برای این اتهام ها اعلام می کردند؟
آن ها می گفتند که من در تحریک دانشجویان و مردم برای حضور در تجمعات پس از انتخابات نقش داشته ام و در برخی از این تجمعات علیه رهبری و رئیس جمهوری سخن گفته ام.
شما به بازجوها چه می گفتید؟
خب من این اتهامات را قبول نداشتم.به ویژه آنکه در بعضی از تجمعاتی که آن ها می گفتند شرکت داشته ام،من اصلا شیراز نبوده ام.
وضع پرونده تحصیلی تان در چه مرحله ای است؟
اکنون دو ترم محرومیت من از تحصیل تمام شده و قاعدتا اول مهر باید بتوانم به دانشگاه شیراز و کلاس درس برگردم.
پی نوشت:
1- عکس حمدالله نامجو مربوط به پیش از بازداشت است.
2-اشاره آقای نامجو درباره تجمعات آذر دانشگاه شیراز به برخوردهایی مربوط می شود که «محمد هادی صادقی»،رئیس دانشگاه شیراز نیز با آن موافق بوده است.نامجو به همراه 11 دانشجوی دیگر در آذرماه سال گذشته بازداشت شده بودند. این دانشجویان در اعتراض به آنچه که مصادره روز دانشجو می نامیدند ، 18 آذر ماه تریبون آزاد« آزادی دانشگاه ، آزادی جامعه » را در دانشگاه برگزار کردند. پس از برگزاری این مراسم، دانشجویان به« توهین به شهدا و مقدسات» متهم شدند. بعد از برگزاری این تریبون آزاد،برخی دیگر از دانشجویان، اقدام به برگزاری اعتكاف سیاسی کردند.در این اعتكاف «محمدانجوی ن‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍‍ژاد،مدیر کانون رهپویان وصال شیراز»(کانونی که فروردین سال 87 در شیراز بمب گذاری شد) با حضور در اعتکاف، دانشجویان برگزار كننده تریبون آزاد را محارب خواند و خواهان برخورد مسئولان با آنان شد. کمیته انضباطی دانشگاه شیراز در دی ماه سال گذشته با احضار نزدیک به 60 دانشجو،جمعا 30 ترم تعلیق از تحصیل را صادر کرد.این دانشجویان از سوی کمیته انضباطی مهتم شدند که از طریق برگزاری تریبون آزاد در روز 18 آذر، بلوا و آشوب ایجاد کرده و به اسلام و شهدا توهین کرده اند.در مصاحبه ای که آن زمان با محمدهادی صادقی،رئیس دانشگاه شیراز داشتم،او تایید کرد که موافق برخورد نهادهای بیرون از دانشگاه با دانشجویان بوده است.


۱۳۸۸ مرداد ۱, پنجشنبه

تایید امنیت نداشتن در بلاگفا از سوی مدیر این سایت

دیروز مطلبی نوشتم و در آن از مدیر بلاگفا به دلیل حذف کردن وبلاگم انتقاد کردم.در این پست نوشتم که من به دلیل "سرویس دهی نامناسب بلاگفا و مشکلات امنیتی این سرویس"به بلاگ اسپات اسباب کشی کرده ام.علیرضا شیرازی،مدیر بلاگفا امروز بدون اشاره به این مطلب،در وبلاگش مطلبی نوشته و از خودش دفاع کرده است.او اما در این مطلب ازمشکلات امنیتی سرویس بلاگفا و احتمال ارائه اطلاعات شخصی کاربران به نهادهای امنیتی سخن نگفته است.مدیر بلاگفا تاکید کرده که اگر حکومت بخواهد با وبلاگ نویسی برخورد کند،تفاوتی نمی کند که در بلاگر باشد یا بلاگفا یا هر سرویس دیگری.آقای شیرازی اما نمی داند که اصلا موضوع برخورد با وبلاگ نویسان نیست بلکه موضوع اصلی درباره بلاگفا،همکاری مدیران آن با نهادهای امنیتی و قضایی در ساده تر کردن برخورد و مسدود کردن وبلاگ ها است.مدیر بلاگفا انتظار نداشته باشد که با توجیه"قوانین جمهوری اسلامی" خود را تبرئه کند.او در برابر کاربران باید متعهد به حفظ اطلاعات شخصی آن ها باشد نه آنکه با هر دستوری بخواهد این اطلاعات را فاش کند و یا وبلاگ را مسدود نماید.
البته مدیر بلاگفا به کسانی که وبلاگ سیاسی دارند،پیشنهاد داده که از سرویس های خارجی استفاده کنند.این گفته آقای شیرازی تاییدی است بر امنیت نداشتن بلاگفا.آنچه که این روزها در میان کاربران بلاگفا به طور عمده دیده می شود،احساس ناامنی است.شاید به همین دلیل باشد که در شبکه اجتماعی بالاترین گزارش شده که روز 9 مرداد بسیاری از کاربران بلاگفا این سایت را ترک می کنند و در سرویس های خارجی وبلاگ نویسی فعالیت خواهند کرد.
مدیر بلاگفا:از سرویس های خارجی استفاده کنید
علیرضا شیرازی،مدیر بلاگفا: ماه گذشته زمان سختی برای اینترنت ایرانی بود. همه ما تجربه اینترنت کند و حتی قطعی های موقت اینترنت را که به احتمال زیاد رابطه مستقیمی با شرایط روزهای اخیر داشت را تجربه کردیم. دسترسی به برخی از مهمترین و بزرگترین سایتهای ایرانی و خارجی هم کم یا زیاد دچار مشکلاتی بود، برخی از آنها بصورت موقتی غیرفعال شده، برخی با اختلال در خدمات دهی مواجه بودند و برخی نیز بصورت موقت فیلتر بودند. برخی از سایتهای خبری و همچنین شبکه های اجتماعی مسدود شده و به نوعی ارتباط کاربران ایرانی از طریق فن آوری محدود شد. آنچه اتفاق افتاد در هر صورت شرایطی را در کشور حاکم کرد که حوزه فن آوری اطلاعات و اینترنت از آن بی بهره نبوده و طبیعتا کاربران و بخش خصوصی آنرا بیشتر تجربه کرده است. در این شرایط خبر تصویب و تایید قانون جرایم رایانه ای هم منتشر شد خبری که نحوه اجرا و برخورد نهادی مجری آن میتواند در آینده اینترنت ایرانی موثر باشد همچنین موجی از شایعات بر ترس و تردید کاربران ایرانی نیز افزوده است.این روزها کمتر پیش می اید که وقتی با دوست یا آشنایی برخورد می کنم و یا وقتی کامنتهای وبلاگم را جک می کنم با این تردیدها و ترسها مواجه نشوم. برخی از دوستان از این می هراسند که آنچه در وبلاگ یا وب سایت خود منتشر میکنند باعث ایجاد مشکلاتی برای آنها شده و ترسی که همواره کاربران ایرانی از شناسایی و برخورد احتمالی داشته اند بیش از هر زمانی مطرح شده است. مطمئنا پاسخ من این است که من در هیچ جایگاه تصمیم گیری در این زمینه نیستم و قاعدتا تضمینی هم در کار نیست اما سعی میکنم در حد تجربیاتم در این سالها و همچنین دیدگاه فنی به برخی از این سوالات پاسخ دهم.
آیا نوشتن یا فعالیت در سایتهای و ارائه کننده خدمات در وب ایرانی (مانند سرویسهای وبلاگ نویسی یا شبکه های اجتماعی و...) میتواند خطرناک باشد آیا احتمال برخورد با ممکن است محتوای نوشته شده توسط کاربران در خطر باشد؟ حقیقت این است که فعالیت در وب همانند تلفنها و خطوط تلفن همراه قابل شنود است و آنهایی که اخبار را دنبال کرده اند در همین روزها خبر فروش برخی از سیستمهای شنود را توسط شرکتهای بین المللی فن آوری و ارتباطات خوانده اند. حقیقت دیگر آن است که اگر قرار به شناسایی فرد یا فعالیتی در اینترنت باشد همواره کارشناسانی هستند که اینکار را بلد هستند. به دست آوردن آی پی یک وبلاگ نویس حتی در یک سرویس وبلاگ خارجی برای فردی که آشنا با مسائل شبکه و امنیت است کار سختی نیست و چه بسا یک نوجوان علاقمند نیز توانایی چنین کاری را داشته باشد قاعدتا اینکار برای نهادی که بتواند بر ترافیک اینترنت کشور نیز نظارت کند کار به مراتب ساده تری است و اگر دیگر توانایی های اطلاعاتی و نظارتی را هم کنار این قضیه بگذاریم متوجه خواهیم شد که شناسایی افراد برای یک نهاد حکومتی کار سختی نیست. نرم افزارهای برای نظارت بر پیامهای رد و بدل شده در سرویسها و نرم افزارهای چت وجود دارند و یا افراد آشنا به شبکه میدانند که نرم افزارهای معمولی برای نظارت بر ترافیک و اطلاعات رد و بدل شده بین کاربران شبکه با یک سایت خاص وجود دارد و در واقع اگر قرار به قدرت نمایی فنی باشد ناظران و کنترل کنندگان شبکه های اینترنتی و شرکتهای ISP حتی میتوانند آی پی و نام کاربری و کلمه عبور کاربران یک سایت خاص (مثلا یک سرویس وبلاگ ) را بدون اطلاع کاربر و مدیر سایت ذخیره کنند و شاید کمی مشکل در اطلاعات کد شده و منتقل شده توسط HTTPS باشد که اینکار نیز با مسدود کردن این روش ارتباط و هدایت کاربران به استفاده از شیوه غیر رمزگذاری امکان پذیر است (مثالی که بد نیست توجه داشته باشید مسدود شدن هم اکنون HTTPS در پنل مدیریت سرویس های وبلاگ خارجی است) . بنابراین قطعاً میتوان گفت شناسایی نویسنده یک وبلاگ یا کاربر یک شبکه اجتماعی ربطی به استفاده از سایت ایرانی یا خارجی نداشته و ندارد و اگر قرار باشد فردی شناسایی و احیانا برخوردی صورت گیرد اینکار انجام خواهد شد. شاید خبر بازداشت مدیران و مسئولین برخی سایتهای پورنو یا سیاسی که حتی در خارج از کشور نیز زندگی می کردند را خوانده باشید. همچنین با نگاهی به برخورد با وبلاگ نویسان حداقل با توجه به آنچه در سایتهای خبری اشاره شده چه بسا تعداد وبلاگهای مستقل (دارای دامین و هاست مستقل) و یا زیر مجموعه سرویسهای خارجی مانند بلاگر که با نویسندگان آنها برخورد شده اگر بیشتر از وبلاگهای زیر مجموعه سایتهای ایرانی نباشد کمتر نیست.(لازم به ذکر است که تقریبا اکثر مواردی که نویسنده وبلاگی برخورد شده یا نویسنده با نام واقعی خود فعالیت می کرده اند یا افراد زیادی از هویت اصلی آنها با خبر بوده اند)اما در کنار چنین حقایقی بایستی اینرا هم در نظر داشت که حجم بالایی از اطلاعات غیر مهم رد و بدل می شود که عملا به درد هیچ حکومتی نمی خورد و شخصا فکر میکنم با وجود این امکانات فنی به دلیلی که اشاره شده حداقل بصورت همیشگی یا بر روی همه اطلاعات رد و بدل شده کاربران شنود یا نظارت خاصی صورت نمی‌گیرد.
سوال دیگری که این روزها توسط کاربران مطرح می شود این است که آیا محتوا یا فعالیتهای ما در یک سرویس وبلاگ ایرانی محفوظ است؟ و البته به عنوان مدیر یک سرویس وبلاگ ایرانی بیش از هر کسی میدانم که فرق خاصی که میتواند در بین فعالیت در یک سرویس وبلاگ ایرانی و خارجی باشد نحوه مسدود سازی است و بطور مثال یک سایت ایرانی براساس حکم دادگاه و مرجع قضائی ممکن است محتوای یک وبلاگ را بصورت کامل مسدود کند اما شاید در یک سرویس وبلاگ خارجی قضیه تنها به فیلتر آدرس از طرف مخابرات محدود شود. البته شخصا باور دارم این مسئله ای قابل درک است و فکر نمی کنم یک سایت را فقط به این دلیل که مدیر آن در ایران و به نحوی تابع قوانین کشور خود است محکوم کرد. به عنوان یک وبلاگ نویس و هم به عنوان مدیر یک سرویس وبلاگ پیشنهاد من به کسانی که چنین دغدغه ای دارند و احیانا میخواهند یک وبلاگ سیاسی با ادبیات تند و یا یک وبلاگ پورنو را مدیریت کنند این است که از یک سایت خارجی استفاده کنند ولی قاعدتا اگر نسبت به مسئولیت آنچه می نویسید باور دارید و حتی نگاهی اعتراض آمیز اما با ادبیات مناسب را دارید هیچ فرقی بین سرویسهای ایرانی و خارجی از این نظر نیست.نکته قابل توجهی که کمتر به آن اشاره می شود این است که با مسدود شدن یک وبلاگ عموما نویسنده آن تحت پیگیرد قانونی قرار نمی گیرد چون از لحاظ حقوقی محتوای متخلف حذف شده است اما با فیلتر شدن یک آدرس توسط مخابرات همچنان محتوای به اصلاح متخلف در وب وجود داشته و امکان پیگیری بیشتری برای شناسایی نویسنده و برخورد احتمالی با وی وجود دارد این موردی که است که بسیاری از نویسندگان غیر فنی وبلاگهای سیاسی و خبری از آن اطلاع دارند و شاید دیده باشد که وبلاگ یا پست خاصی پس از پیگرد حقوقی نویسنده وبلاگ توسط نویسنده وبلاگ حذف می شود تا با حذف محتوا از هزینه حقوقی و قضائی کاسته شود.
شخصا امیدوارم و آرزومندم که هرگز با هیچ وبلاگ نویس و فعال اینترنتی به خاطر اظهار نظر و عقیده اش برخورد نشود.(پایان یادداشت مدیر بلاگفا)
+پی نوشت: آقای شیرازی تنها آرزو کردن کافی نیست،باید عمل کرد.شما اما در عمل با وبلاگ نویسان از طریق مسدود کردن وبلاگ ها برخورد می کنید.این عمل شما با آرزویتان همخوانی ندارد.

۱۳۸۸ تیر ۳۱, چهارشنبه

بلاگفا قابل اعتماد نیست

آدرس وبلاگم را در اینترنت اکسپلورر اشتباه وارد نکرده بودم اما بلاگفا چنین پیغامی داد:« ممکن است آدرس وبلاگ را اشتباه وارد کرده باشید و یا وبلاگ حذف شده باشد.»
به آدرس خیره شدم و دقت کردم.برای اطمینان بیشتر دوباره تایپ کردم اما باز همان پیغام قبلی آمد.این بار تلاش کردم به مدیریت وبلاگ وارد شوم اما پیغام این بار دو پهلو نبود:« وبلاگ شما به دلایلی چون عدم رعایت قوانین سایت غیرفعال شده است.»
آقای «علیرضاشیرازی» کار خودش را کرده بود،مدیر جوان بلاگفا را می گویم.روز سه شنبه 30 تیر با یک کلیک،نوشته های چندین ساله مرا نابود کرد و وبلاگ«نسب آنلاین» را هم از از صفحه روزگار بلاگفا به نیستی فرستاد.شاید مدیر بلاگفا به توصیه دیگران این وبلاگ را حذف کرده باشد اما فرقی نمی کند.
زمانی که به یک سرویس خدمات وبلاگ نویسی اعتماد می کنی،مانند آن است که می خواهی دفترچه شخصی ات را نزد او به امانت بسپاری.این دفترچه را حتما دوست داری و هر روز آن را ورق می زنی.نوشته های گذشته ات را مرور می کنی و برگ تازه ای هم بر آن می افزایی.این دفترچه شخصی را اما دوستانت و شاید هم منتقدانت مرور می کنند و بر کنار آن حاشیه ای می نویسند.همه این ها این دفترچه اینترنتی را جذاب می کند.
اما اگر یکی پیدا شود و این دفترچه خاطره انگیزت را بسوزاند،چه احساسی خواهی داشت؟حالا من همین احساس را دارم.آقای شیرازی،مدیر بلاگفا به بهانه رعایت نکردن قوانین سایت،وبلاگ شخصی ام را نابود کرده است.احساس بدی دارم،هم نسبت به مدیران بلاگفا و هم نسبت به سرویس دهندگان ایرانی وبلاگ نویسی.
کسی که نمی تواند امانت دار خوبی باشد چرا فراخوان پذیرش امانت می دهد و در آن خیانت می کند؟من به بلاگفا اعتماد کردم و نوشته هایم را در آن گذاشتم اما حالا می فهمم که اشتباه کرده ام.اشتباه کرده ام زیرا به یک سرویس مدیریت وبلاگ در داخل ایران اعتماد کردم.البته پیش تر از زمانی که به بلاگفا بیایم.25 آبان سال 1382 اولین روز وبلاگ نویسی را در «پرشین بلاگ» آغاز کردم.بعد از چند سال آنجا توسط مدیران این سایت مسدود شد و به فیلتر هم گرفتار آمد.سپس به «بلاگ اسکای» رفتم.آنجا را هم فیلتر کردند.آن روزها بلاگفا سر و صدایی راه انداخته بود و برای خودش جایی باز کرده بود.نسب آنلاین را در بلاگفا ساختم.اما 30 تیر 1388 نتیجه اعتماد،همان شد که گفتم.با این حال «زمستون تمومه میشه و روسیاهی اش میمونه برای بلاگفا و آقای شیرازی».
این بار اما من یک روز پیش از آنکه بلاگفا وبلاگم را به هوا بفرستد به «بلاگ اسپات» اسباب کشی کرده بودم و بنا داشتم دفترچه شخصی ام را از بلاگفا به بلاگ اسپات منتقل کنم.دوشنبه 29 تیر آخرین پست را در وبلاگی که در بلاگفا داشتم،گذاشتم و رفتم.نوشتم:«به دلیل سرویس دهی نامناسب بلاگفا و مشکلات امنیتی این سرویس،به بلاگ اسپات اسباب کشی می کنم.»این پست تنها 24 ساعت دوام آورد و هیچگاه طلوع 31 تیر را ندید.اما من دفترچه ام را از آقای شیرازی می خواهم.نوشته هایم را باید پس بدهد.
حالا اما در «بلاگ اسپات» احساس امنیت می کنم.شاید روزی به تیغ فیلتر گرفتار شود اما می دانم مدیران این سرویس وبلاگ نویسی، هرگز خیانت نمی کنند.

۱۳۸۸ تیر ۲۹, دوشنبه

نامه ای به فرماندار شیراز

آقای ابراهیم عزیزی،فرماندار محترم شیراز
با سلام
در آغاز تکلیف یک چیز را بهتر است روشن کنم. من به«زندگی ام،شغلم و آینده ام» علاقه دارم.«آزادی» را می ستایم و به آن «عشق» می ورزم.
آقای فرماندار،
حدود سه هفته است که از انتشار
خبر کشف چهار صندوق رای در کتابخانه نیمه ساخته شیراز می گذرد.در این مدت من تحت فشار بودم که سکوت کنم اما واقعا دلیل آن را نمی فهمیدم.من تنها یک روزنامه نگار هستم،نه یک مبارز یا فعال سیاسی.
آنچه را هم که روز چهارشنبه 10 تیر از ماجرای مشاهده چهار صندوق رای در وبلاگم گذاشتم تنها بر اساس وظیفه حرفه ای خبر رسانی بود و نه چیزی دیگر.وبلاگ یک فضای شخصی است با این حال اما من سخنان شما و دیگر مسئولان شیراز را درباره این چهار صندوق در وبلاگم گذاشتم تا نشان دهم وظیفه حرفه ای خبررسانی را بر اساس سه اصل«دقت،بی طرفی و انصاف»انجام می دهم.
جناب عالی اما روز شنبه 20 تیر در جلسه شورای اداری شیراز،اخلاق را نادیده گرفتید و انتشار خبر چهار صندوق را
«احمقانه و رذیلانه»خواندید.آیا لحظه ای به این حرف خود فکر کردید؟
آقای عزیزی،
معیار شما برای «احمقانه و رذیلانه»دانستن یک خبر چیست؟دست کم من که حدود یک دهه است در عرصه مطبوعات کار می کنم هنوز تعریفی از خبر احمقانه ندیده ام.البته تا این لحظه در کتاب های روزنامه نگاری نیز چنین چیزی تعریف نشده است.شما خبری را که به آن علاقه ای ندارید،نمی توانید «احمقانه» بخوانید و انتشار آن را
«جوسازی» بدانید.
فرماندار محترم،
شما روزی که لباس سپاه پاسداران را از تن خارج کردید و به حکم دولت محمود احمدی نژاد وارد فرمانداری شیراز شدید،باید به این نیز می اندیشیدید که یک شهر،پادگان نیست.می دانم و به خوبی هم می دانم که در دوران جنگ هشت ساله ایران و عراق،در نقش مسئول تخریب «تیپ احمد بن موسی و لشکر 19 فجر»،شجاعت و رشادت ها به خرج داده اید.در زمان جنگ با اینکه در سنین کودکی به سر می بردم اما به خوبی در یاد دارم جوانانی را که خود را برای رفتن به میدان جنگ آماده می کردند و مدتی بعد،جسدشان بود که بازمی گشت و روی دستان مردم تشییع می شد.
در همه جای دنیا چه افرادی که در راه دفاع از میهن جان داده اند و چه آنان که در این راه زنده مانده اند،مورد احترام هستند.اما رنج های شما در دوران جنگ نباید سبب شود که خود را «حق»بپندارید و دیگران را «باطل» و از موضع سرزنش کردن با آن ها سخن بگویید.
من جوانی هستم که یک زندگی بدون دردسر و آرامش آرزویم است.می خواهم حرفه ام را که روزنامه نگاری است بدون ترس و لرز انجام دهم.نه آنکه چنان فضایی ایجاد شود که از فردا هراسناک باشم.
شما اما در این سه هفته از موضع قدرت، مرا به «
جوسازی،انتشار خبر احمقانه و رذیلانه و بازی کردن با حیثیت ملت» متهم کرده اید.سیل اتهامات شما سبب شد که درباره ماجرای صندوق ها بیشتر تحقیق کنم تا برای جناب عالی ثابت شود که ریشه خبر چهار صندوق رای نه تنها بر اساس گفته شما«جوسازی،احمقانه و رذیلانه و و بازی کردن با حیثیت ملت» نبوده ،بلکه درست بر عکس،خبری«معتبر،دقیق و منصفانه و بر اساس واقعیات» بوده است.
آقای عزیزی،
در جلسه شورای اداری شیراز،گفته اید که صندوق های موجود در کتابخانه مرکزی شیراز بر اساس قانون به عنوان «یادگار تاریخی» نگه داری می شوند.شما اما
پیش تر این صندوق ها را جزو«اسناد ملی»نامیده بودید.بین یادگار تاریخی و سند ملی تفاوت وجود دارد.بالاخره این صندوق ها سند ملی هستند یا یادگار تاریخی؟
گفته اید که این صندوق ها بر اساس «قانون»در کتابخانه شیراز نگه داری می شوند اما کدام قانون؟من قانون انتخابات شوراها،مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان رهبری و آیین نامه های اجرایی آن را «زیر و رو» کردم اما در این قوانین تاکید شده بود که پس از پایان انتخابات،تعرفه ها باید«امحا»شوند.هیچ استثنایی هم وجود نداشت.شما از کدام قانون سخن می گویید؟
از سویی دیگر خبرگزاری دولتی ایرنا روز چهارشنبه 10 تیر در گفت و گو با فردی به نام «علی اکبر صفی پور»که او را به عنوان مدیر مرکز اسناد ملی فارس معرفی کرد،
گزارش داد که این چهار صندوق بر اساس "ماده های 77 و 88 آيين نامه اجرايي قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي و نيز تبصره هاي ذيل آن و ماده 62 آيين نامه اجرايي قانون انتخابات مجلس خبرگان رهبري" در کتابخانه مرکزی شیراز نگه داری می شوند.
این مواد از قانون چنین می گویند:
یکم - آيين نامه اجرايي قانون انتخابات مجلس شوراي اسلامي:

ماده 77- فرمانداران و بخشداران حوزه های فرعی اقلیت های دینی، بلافاصله پس از وصول متن آگهی نتیجه انتخابات از فرمانداران مراكز حوزه های انتخابیه اقلیت های دینی، به منظور اطلاع اقلیت دینی مربوط نسبت به انتشار آن در مهلت مقرر در حوزه های فرعی شهرستان یا بخش اقدام خواهند نمود.
ماده 88- فرمانداران و بخشداران مراكز حوزه های انتخابیه موظفند پس از وصول دستور وزارت كشور مبنی بر امحای تعرفه و برگ های رأی مصرف شده انتخابات مجلس شورای اسلامی با حضور اعضای هیأت اجرایی و حتی الامكان هیأت نظارت مركز حوزه انتخابیه نسبت به امحای تعرفه و برگ های رأی مصرف شده انتخابات سراسر حوزه انتخابیه به نحو مقتضی اقدام و مراتب را صورت جلسه نمایند.
تبصره- نظر به اینكه صندوق های رأی حوزه های فرعی انتخابات اقلیت های دینی در محل حوزه فرعی نگهداری شده و به مركز حوزه انتخابیه ارسال نمی گردد، فرمانداران تهران و اصفهان به عنوان مراكز حوزه های انتخابیه اقلیت های دینی موظفند پس از وصول دستور وزارت كشور، مراتب را به حوزه های فرعی ذی ربط ابلاغ نمایند تا حوزه های فرعی رأساً در این خصوص اقدام و دو نسخه از صورت جلسه مربوط را به مركز حوزه انتخابیه ارسال نمایند. یك نسخه از این صورت جلسه همراه با یك نسخه از صورت جلسه مربوط به مركز حوزه انتخابیه توسط فرمانداران تهران و اصفهان به ستاد انتخابات كشور ارسال خواهد شد.
دوم- آيين نامه اجرايي قانون انتخابات مجلس خبرگان رهبري:
ماده 62- ستاد انتخابات كشور پس از وصول نظریه شورای نگهبان مبنی بر خاتمه انتخابات هر استان دستور امحاء تعرفه و اوراق رأی را صادر خواهد نمود. نظر شورای نگهبان به وسیله هیأت نظارت مركزی به ستاد انتخابات كشور ابلاغ می گردد.
جناب آقای فرماندار،
ماده 77 که اصلا ارتباطی به موضوع ندارد.ماده 88 آیین نامه اجرایی انتخابات مجلس شورای اسلامی و تبصره آن و همچنین ماده 62 آیین نامه اجرایی انتخابات مجلس خبرگان تاکید می کنند که تعرفه ها باید امحا(نابود) شوند.استثنایی هم قائل نشده است.یعنی بر اساس قانون نمی توان تعرفه هایی را به عنوان یادگار تاریخی یا اسناد ملی نگه داری کرد.
فقط تبصره دو ماده 87 آیین نامه اجرایی قانون انتخابات مجلس می گوید:«به منظور حفظ اسناد و مدارك مربوط به انتخابات، ستاد انتخابات كشور موظف است ترتیبی اتخاذ نماید كه سه صندوق محتوی تعرفه و برگ های رأی و صورت جلسه نتیجه شعب اخذ رأی از هر یك از استان ها عیناً به مركز اسناد انقلاب اسلامی تحویل گردد.» همان گونه که مشخص است این ماده از قانون هم از «مرکز اسناد انقلاب اسلامی» که در تهران است،سخن می گوید و نه کتابخانه یا هر جای دیگر.
آقای عزیزی،
شما در مصاحبه ای که روز چهارشنبه 10 تیر با خبرگزاری دولتی ایرنا داشتید،تاکید کردید که بر اساس قانون،صندوق ها در کتابخانه مرکزی شیراز نگه داری می شوند.روز شنبه 20 تیر در جلسه شورای اداری شیراز نیز گفتید که این صندوق ها بر اساس قانون آنجا هستند اما همان گونه که گفتم چنین قانونی وجود ندارد شاید به همین دلیل است که «غلام عباس زارعی»،مدیرکل سیاسی استانداری فارس روز چهارشنبه 10 تیر به
خبرگزاری مهر گفت که این صندوق ها بر اساس «هماهنگی و توافقات صورت گرفته» در اختیار مرکز اسناد در شیراز قرار گرفته است.
«قانون یا توافق؟»کدام یک مستندی برای نگه داری چهار صندوق در کتابخانه مرکزی شیراز هستند؟شما از قانون سخن می گویید و مسئول دیگر از توافق.قانون در این باره روشن است اما آقای زارعی از توافق سخن گفته است.اما من می پرسم آیا بر خلاف قانون هم می توان توافق کرد.دلیل این تناقض گویی ها چیست؟
آقای فرماندار،
من تنها به عنوان یک روزنامه نگار پرسش هایم را مطرح کرده ام.از شما هم خواهش می کنم که به جای پاسخگویی مرا متهم نکنید. این نامه را هم برای پاسخ گرفتن نوشته ام نه برای آنچه که ممکن است«جوسازی» بنامید،همچنان که تاکنون چنین گفته اید.
با احترام
محمدرضا نسب عبداللهی

+بازتاب اين نامه در نوروز ، روزآنلاین ، پیک ایران ، روشنگری

اسباب کشی

از امروز از بلاگفا اسباب کشی کردم و اومدم اینجا.
مطالب قبلی ام در بلاگفا و قسمت پیوندها را به تدریج اضافه می کنم.
+پی نوشت:
بلاگفا قبل از اینکه من بتوان مطالبم را به اینجا منتقل کنم؛وبلاگم را حذف کرد.برای همین به تدریج لینک مطالب وبلاگم را با جستجو در سایت ها اینجا می گذارم.
+
کشف چهار صندوق رای در شیراز

+ واکنش فرماندار شیراز به خبر کشف چهار صندوق رای