اشاره: شمس تازه از مصاحبه با خبرنگار رويترز فارغ شده بود كه با او به گفتوگو نشستم. هر چند ميگفت كه خيلي خسته است و از همين رو خواست كه پس از استراحت 10 دقيقهاي گفتو گو را شروع كنيم و اينچنين کرديم. روزنامه نگاري و تحولات فراروي آن فضاي گفتوگو با ماشاالله شمس الواعظين،عضو انجمن دفاع از آزادی مطبوعات در ایران، است كه در ادامه ميآيد.( این مصاحبه مرداد 1385 در روزنامه محلی افسانه شیراز چاپ شده است که در آستانه 17 مرداد روز خبرنگار در ایران، مجددا منتشر میشود.)
براي وارد شدن به گفت وگو تعريفتان از روزنامه نگار و روزنامه نگاري چيست؟
"روزنامه نگار" كسي است كه از راه نوشتن، خبرنگاري و گزارش نويسي امرار معاش ميكند. اين تعريف استاندارد جهاني يك روزنامه نگار است.
"روزنامه نگاري" هم شغل و حرفهاي است كه منعكس كننده مجموعه جغرافياي فرهنگي و سياسي و اجتماعي و ديني يك جامعه خطاب به حكومت و از آن سو به آن بخشهايي از جامعه است كه منتظر شنيدن اخبار هستند. به عبارت ديگر روزنامه نگاري اشباع كننده ذهن جستوجوگر افكار عمومي براي فهم بيشتر از وقايع پيرامون و جهان امروز است.
آيا در ايران هم ميتوان به روزنامه نگاري به عنوان يك حرفه نگاه كرد؟
بله در ايران هم به صورت يك حرفه است ولي اين حرفه مورد تعرض حكومت قرار گرفته و هنوز متاسفانه در هيچ كجا به رسميت شناخته نشده است.
وضعيت روزنامه نگاري كنوني ايران را نسبت به گذشته و البته نسبت به استانداردهاي جهاني چگونه ارزيابي ميكنيد؟
ژورناليسم ايران به طور بالقوه قدرت برابري و رقابت با استانداردهاي جهاني ژورناليسم را دارد اما به صورت بالفعل به سبب محدوديتهايي كه با آنها مواجه است قادر به برابري و رقابت با استانداردهاي جهاني نيست. روزنامه نگاري ايران طي يكصد سال اخير شاهد 4 دوره شكوفايي كوتاه مدت و همزمان با آن شاهد بحرانهاي طولاني مدت بوده است. دورههاي شكوفايي كوتاه مدت شامل دوره بعد از انقلاب مشروطه تا روي كار آمدن رضاخان، شهريور 1320 و در زماني كه رضاخان بركنار ميشود و محمدرضا پهلوي قدرت را در دست ميگيرد تا سال 1332 ما شاهد شكوفايي هستيم و اين تا سال 1357 ادامه دارد. در سالهاي 57 تا 60 ما سه سال شاهد شكوفايي مطبوعات ايران بوديم. در چهارمين دوره نيز از دوم خرداد 76 تا ارديبهشت 79 شكوفههاي آزادي و نسيم دموكراسي و آزادي مطبوعات را شاهد بوديم. اين دوره اگر چه كوتاه مدت است ولي مطبوعات ايران را به يك سطح قابل قبولي از ژورناليسم علمي و حرفهاي سوق داد و به سمت برابر كردن آن با استانداردهاي جهاني برد. لازم است يادآور شوم كه دوره آزادي مطبوعات همواره با بحرانهاي سياسي همراه بوده است. يعني همزمان با بحران سياسي ما شاهد دورههاي شكوفايي مطبوعات ايران بودهايم ولي در حوزه سياسي شاهد بحران بودهايم. برعكس هرگاه حوزه سياسي شاهد ثبات، آرامش و استقلال سياسي بوده است مطبوعات دچار محدوديت، ركود، توقيف و به زندان افتادن روزنامه نگاران بودهاند.
اين، رابطه معكوس بين معرفت و قدرت را نشان ميدهد. هرگاه قدرت در بحران به سر ميبرده، معرفت، آگاهي بخشي، دموكراسي و آزادي مطبوعات قوي بوده و هرگاه حوزه سياسي شاهد ثبات بوده، توانسته است با استفاده از ثباتش براي سركوب و محدود كردن مطبوعات تازيانهاي فراهم كند. اين 4 دوره و روزنامه نگاري كنوني ايران، ثبات سياسي حوزه قدرت سياسي و بحران رسانهاي حوزه مطبوعات را به نمايش ميگذارد.
روزنامه نگاري ايران براي رهايي از اين وضعيت نيازمند چگونه تحولي است؟
ما آنچه را كه تحول در مطبوعات ميدانيم برابر كردن مطبوعات و رسانههاي ملي ايران با نيازها و مقتضيات زمانه و استانداردهاي بين المللي است. من هميشه اشاره كردهام كه كار مطبوعاتي در ايران مثل حركت در ميدان مين است كه نقشه اين ميدان مين در اختيار مطبوعات و روزنامه نگاران نيست بلكه در اختيار مين گذاران يعني حكومتها است. ما مايليم نقشه ميدان مين را در اختيار داشته باشيم تا برابر با آن حركت كنيم. من به دليل تجربهام و به علت زندگي و كار كردن در كشورهاي مختلف در عرصه ژورناليسم ميدانم كه دموكراسي در همه جاي دنيا يك ميدان مين است. تفاوت بين دموكراسي در غرب و دموكراسي در كشورهايي مثل ايران، تفاوت بين داشتن نقشه ميدان مين و نداشتن آن است. يعني در غرب افكار عمومي و روزنامه نگاران نقشه ميدان مين را در اختيار دارند و ميدانند كجا مينگذاري شده است و خطوط قرمز كجاست و آنها را رعايت ميكنند ولي در كشوري نظير ايران نقشه اين ميدان مين در اختيار حكومتهاست. بنابراين اين تحول يك تحول كيفي است. حكومت بايد به اين نتيجه برسد كه نقشه ميدان مين را در اختيار روزنامه نگاران بگذارد تا آنها بتوانند با فهمي كه از نيازها و مقتضيات مربوط به منافع ملي پيدا ميكنند هم شكاف ميان خود و نخبگان را بين حكومتها كاهش دهند و هم بتوانند از حواشي نسبي ايمن ساز آزادي مطبوعات برخوردار شوند.
انجمن صنفي روزنامهنگاران ايران در فراهم آوردن بستر اين تحولات تا چه ميزان توانسته گام بردارد؟
انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران را بايد در محدوده آيين نامه ها و اساسنامههاي خودش ارزيابي كرد. اگر انجمن را در محدوده اساسنامهاش ارزيابي كنيم در كارش موفق بوده است. با وجود اينكه انجمن نهاد نوپايي است ولي موفق شده است اولاً تعداد اعضا را گسترش دهد، دوم استانداردهاي حرفهاي را مطرح سازد ، سوم از آزادي مطبوعات و خانوادههاي زندانيان مطبوعاتي هنگام طرح دعاوي دفاع و حمايت كند، چهارم دانشكده خبر و بخش آموزشي انجمن و بخشهاي مربوط به پيمانهاي كار دسته جمعي و گردش آزاد اطلاعات را تقويت كند. انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران در ارتباط با وظايف خود گامهاي موثري برداشته است ولي در برابر حجم نيازها هنوز با كمبودهاي زيادي مواجه است.
مشكل زماني تشديد ميشود كه حكومت به اتحاديه روزنامه نگاران ايران به مثابه يك رقيب نگاه ميكند. حكومت گمان ميكند انجمن جزو اتحاديهها يا نهادهاي رقيب است كه بايد ضعيف يا از صحنه حذف شود و نميداند كه نهادهايي از اين قبيل سپرهاي اجتماعي هستند كه از يك سو روزنامه نگاران يا تشكلهاي اجتماعي را در دل خود پرورش ميدهند و ارزشها، منافع صنفي، منافع حرفهاي و حقوقشان را تضمين ميكنند و با مصونيت بخشي، آنها را در برابر تعرض و زيادهخواهيهاي دولت حفظ ميكنند. از آن سو هنگام طرح مسايل، قضايا، ناهنجاريها و تنشها ميتوانند به نفع حكومت وارد عمل شوند و جنبشهاي كارگري و روشنفكري را مهار و كنترل نمايند و راه تعامل با حكومتها را دنبال كنند و با حكومت طرف گفتوگو شوند نه اينكه حكومت به تنهايي بخواهد همه كارها را انجام دهد و همه جا را رسمي كند.
انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران انجمني است كه موفق شده حدود 3600 روزنامه نگار را به عضويت درآورد و آنها را تحت پوشش قرار دهد. انجمن صنفي ميتواند در جهت نظام جامع رسانهاي كشور حركت كند. انجمن ميتواند پيمانهاي دسته جمعي كار و پيمان اخلاق حرفهاي روزنامه نگاري را تدوين و تقويت كند و آن را در اختيار افكار عمومي و روزنامه نگاران قرار دهد و بسياري از كارها و وظايف دولت را بر دوش بكشد. در نتيجه آنچه كه بر دوش دولت سنگيني ميكند ميتواند در اختيار اتحاديهها و انجمنهاي صنفي مثل انجمن صنفي روزنامه نگاران ايران قرار بگيرد و دولت ناظر فعاليتهاي عام و كلي كشور باشد و نه اينكه در هر صغيره و كبيره مسايل كشور دخالت كند و در نتيجه خودش را با بار سنگين و پيامدها و مخاطرات آن مواجه سازد.
تا چه اندازه به فراهم شدن شرايطي كه از درون آن روزنامه نگاري حرفهاي بيرون آيد، اميدوار هستيد؟
من خوش بين هستم. طي 10 سال اخير بيشترين محدودسازي آزادي بيان و گردش آزاد اطلاعات به كار گرفته شده است اما چه نتايجي داشته است؟ در عمل نتيجهاش اين شده است كه مثلاً به جاي حذف 100 روزنامه، هزار وبلاگ در فراسوي مرزها راه افتاده است. به جاي يك شبكه تلويزيوني مخالف و منتقد، صدها كانال تلويزيوني اپوزيسيون كه هيچ مرز حرفهاي و اخلاقي در عمل خود نميشناسد، به راه افتاده است.
صدها روزنامه نگار كه سرمايههاي ملي هستند تن به مهاجرت به خارج از كشور دادهاند و در كشور نيز صدها روزنامه نگار تن به تغيير شغل دادهاند. هزاران روزنامه نگاري كه هم اكنون نيز فعال هستند به ناگزير تن به سانسور رسمي و خودسانسوري دادهاند. اين نتيجه اينگونه اعمال را نشان ميدهد. اگر به جاي اين اقدامات، دولت با تسامح و تساهل دوره گذار و شوك ناشي از آن را تحمل ميكرد و چالشها و رويارويي هاي اجتماعي را كه در هر جامعه وجود دارد به روياروييهاي سازنده تبديل ميساخت و مرزهاي آن را به مرزهاي عرفي اخلاق و ميراث دين دارانه مردم واگذار ميكرد؛ نتايجاش از وضعيت كنوني خيلي بهتر و مثبتتر بود. چرا اين حرف را ميزنم؟ براي اينكه در هر حال نه راديكاليسم در اين كشور ميتوانست موفق شود و نه ادبيات ستايش گرايانه نتيجه ميداد. اگر چنين شده بود جامعه به تعادل ميرسيد. دولت هرگاه در حهت كنترل و مهار تحولات اجتماعي دست به عملي زده، جامعه و بدنه اجتماعي نتايج معكوس نشان داده و سپر خودش را در برابر دولتيها گسترانده و مقاومتهايي كرده است.
يعني به دليل وجود اين شرايط، روزنامه نگاري مدرن گسترش يافته است؟
بله، كاملاً. روزنامه نگاري مدرن روزنامه نگاري مسوول است، ژورناليسمي است كه به ارزشهاي واحد بشري و به اخلاق حرفهاي احترام ميگذارد. روزنامه نگاري مدرن به پيمانهاي دسته جمعي و به اخلاق مطبوعاتي و به ارزشهاي واحد بشري نظير حقوق بشر، حقوق مساوي زنان و مردان، مبارزه با جنگهاي ويرانگر، حفظ و احترام به آداب، سنتها و آيينهاي فرهنگي و قومي ملتها، حفظ و احترام به حقوق سالمندان و كودكان، مبارزه با خشونت، مبارزه با خشونت عليه زنان، مبارزه با به كارگيري كودكان در زير سن 16 سال در صنايع و كارخانجات و مزارع پايبند است. روزنامه نگاري مدرن هم اكنون به اين مسايل ميپردازد و در برابر آنها تعهد دارد و مسوول است و در قبالش پاسخگو است. شايد به همين دليل باشد كه روزنامه نگاري مدرن امروز به عنوان چرخ چهارم دموكراسي تلقي ميشود. هم اكنون جامعه ايران به دليل نبودن اين چرخ چهارم، سه چرخه حركت ميكند و ارابه در حال لنگيدن است به گونهاي كه هيچ باري بر روي آن نميتوانيد بگذاريد چون دچار عدم تعادل است و چرخ چهارم دموكراسي يعني نظارت افكار عمومي بر عملكردها و رويكردهاي حكومت ضعيف شده است. در نتيجه به نظر من اين ارابه يا به مقصد نميرسد يا دير خواهد رسيد و يا با تلفات و صنايعات بسيار سنگين به مقصد ميرسد.
جناب شمس با نقش هايي که براي رسانه هاي مکتوب قايل هستيد، با رشد رسانههاي آنلاين آيا صفحات كاغذي به تاريخ نخواهند پيوست؟
اين بحث از نيمه دوم قرن پيشين يعني از سال 1950 به بعد مطرح شد يعني هنگام تولد تلويزيون به مثابه يك رسانه تصويري كه به سرعت ميتواند اخبار را منتقل كند. همين بحث در مورد newspaperها يعني كاغذ اخبار (اگر ترجمهاش را اينگونه انجام دهيم) مطرح شد و گمان ميرفت كه رو به انقراض خواهند رفت ولي بسياري از روزنامههاي معتبر جهان خلاف اين قاعده را نشان دادند. تلويزين فاقد عنصر حفظ كلمه در حافظه مردم و فاقد عنصر لمس يك خبر و گزارش و آرشيو نمودن آن است. تلويزيون در جاي خودش موقعيت بسيار مهمي دارد ولي بسياري جاها در برابر رسانههاي مكتوب ناتوان است. يوميوري ژاپن هم اكنون 13 ميليون تيراژ در روز منتشر ميكند. اين نشانهاي است كه تلويزيونها و حتا شبكههاي خصوصي نتوانستهاند با رسانههاي مكتوب مبارزه كنند. ما بايد مشكل را در جاي ديگري جستوجو كنيم. ميدانم كه تيراژ مطبوعات در ايران با بحران مواجه است ولي دليلش به معرفت پيشين مردم از وجود سانسور در اين كشور بر ميگردد. اگر ما ميتوانستيم فرهنگ و ادبيات سياسي بعد از دوره دوم خرداد را ادامه دهيم، روزنامهها با اقبال شديدي روبهرو ميشدند و الان شاهد شكوفايي دوره مطبوعات و مسوول و متعهد شدن آنها در برابر منافع ملي ميبوديم. در نتيجه آن استدلال قانع كننده نيست كه با وجود تلويزيون و يا رسانهاي آنلاين، امروز رسانههاي مكتوب روبه انقراض ميروند. هيچ چيز در اين دنيا رو به انقراض نميرود بلكه شكل و محتوا عوض ميكند. يك دورهاي در قبل از از دهه پنجاه قرن پيشين، روزنامهها فقط منعكس كننده واقعيت ها بودند ولي امروز رسانههاي مكتوب حامل گزاره و آرمان هستند. بسياري از رسانههاي غيرمكتوب، هم اكنون منعكس كننده اخبار و وقايع هستند. درست است كه استراتژي كلي بر آنها حاكم است ولي رسانهاي مكتوب امروز در جهت فرهنگ سازي مردم، گزارهسازي و تقويت بافتهاي فرهنگي جامعه حركت ميكنند. در نتيجه به نظر ميرسد تا اطلاع ثانوي ما بينياز از رسانههاي مكتوب نخواهيم بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر